معنی بطی
- بطی
- درنگ کننده، کند
واژههای مرتبط با بطی
بطی
- بطی
- کند درنگین آهسته کند آهسته مقابل سریع تند، سست رو، درنگ کننده
بطی
- بطی
- ابوعبدالله عبیدالله بن... بطی. ازپیشوایان علم حدیث و فقیهان حنبلیان بود. وی به سال 387 هجری قمری درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
بهی
- بهی
- به (میوه)
بسی
- بسی
- بسیاری باندازه ای زیاد، بحد کافی. بسیاری تعدادی کثیر
بطین
- بطین
- مرد شکم بزرگ
بطیط
- بطیط
- شگفت، دروغ، نیم موزه، جسک (بلا)
بطیش
- بطیش
- سخت گیر، تازنده تازان
بطیخ
- بطیخ
- خربزه، هندوانه، کدو
بطه
- بطه
- پارسی تازی شده بتک: آوندی به ریخت بت، خم روغن
