معنی بطیء
بطیء
((بَ))
کند، آهسته
تصویر بطیء
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با بطیء
بطین
بطین
مرد شکم بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
بطیط
بطیط
شگفت، دروغ، نیم موزه، جسک (بلا)
فرهنگ لغت هوشیار
بطیش
بطیش
سخت گیر، تازنده تازان
فرهنگ لغت هوشیار
بطیخ
بطیخ
خربزه، هندوانه، کدو
فرهنگ لغت هوشیار
بطوء
بطوء
درنگ آهستگی
فرهنگ لغت هوشیار
بریء
بریء
بیگناه پاک، بیزار برکنار
فرهنگ لغت هوشیار
بطاء
بطاء
آهستگی نمودن، درنگ نمودن، کندی درنگ
فرهنگ لغت هوشیار
بدیء
بدیء
آغاز، آفریده، کارنو
فرهنگ لغت هوشیار
بطین
بطین
بزرگ شکم، ویژگی مردی که شکمش بزرگ باشد
فرهنگ فارسی عمید