- بطریقی
- بنحوی بحیثیتی
معنی بطریقی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یونانی ک کف دریا از جانوران کف دریا
فرمانده درجه بالا
قائد، پیشوا و فرمانده ارتش روم، فرمانده عالی رتبه
روشی روشیک راه طریق، حالت، عادت خوی، شیوه روش نمط، مسلک مذهب، طریقت تصوف، جمع طرائق (طرایق) منسوب به طریق و طریقت، آنچه که طریقت دارد
یونانی تازی شده پدر سالار نامی که در عهد عتیق بنخستین روسای خاندان اطلاق میشده، کشیش درجه اول مسیحیت بطریرخ
یونانی تازی شده پدر سالار نامی که در عهد عتیق بنخستین روسای خاندان اطلاق میشده، کشیش درجه اول مسیحیت بطریرخ
حالت و عمل بیریش
نازکی و لطافت و دقت
اتریشی مردم اتریش کالای ساخت اتریش منسوب به اطریش (اتریش)، ساخته اطریش، از مردم اطریش اهل اطریش
نوعی درهم که در بخارا رایج بوده است
باریک بودن، کنایه از نازکی و لطافت، کنایه از لاغری
راه شدن راه وصول به چیزی بودن وسیله بودن برای رسیدن به چیزی مقابل موضوعیت
شهروای بخارا از آهن و روی در همی از آهن و روی و جز آن که در بخارا رایج بوده است
معتاد، کسی که مواد مخدر را به وسیله سرنگ داخل رگ خود می کند
خلنگ
خربزه فروش تره بار فروش خربزه فروش
جمع بطارکه بطاریک
بی حیا، شلوغ کن، هیاهو کننده
منسوب به برید پیکی قاصدی، منسوب به (سکه البرید) خوارزم از مردم سکه البرید
حالت، کنایه از راه و روش، کنایه از سیرت، مذهب
روش اهل صفا و سلوک، تزکیۀ باطن، برای مثال ز مشکلات طریقت عنان متاب ای دل / که مرد راه نیندیشد از نشیب وفراز (حافظ - ۵۲۴) ، در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست / بر صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست (حافظ - ۱۶۱) ، روش، شیوه، مسلک، مذهب، سیرت
سستی و زمین نرم و سیر و حالت و مذهب
روش راه، مسلک مذهب سیرت، تزکیه - باطن مقابل شریعت. (که تزکیه ظاهر است و آن طریقی است که سالکان را به خدا رساند) و حقیقت یا اهل طریقت رهرو طریقت صوفی
شیشه ای دهانه تنگ واستوانه ای شکل برای نوشابه وغیره
درخشندگی وتابش برق که از ابر جهد
راه، روش
راه، مسیر، روش، طریقه، رسم
مسلک، مذهب
مسلک، مذهب
شیشۀ استوانه شکل و دهان تنگ برای نوشابه یا مایع دیگر، بطر