باریکی باریکی دقت و نازکی، (ناظم الاطباء)، نازکی و لطافت و دقت، (آنندراج)، ظرافت، نازکی، (دِمزن)، چو از باریک بینی موی میسفت بباریکی سخن چون موی میگفت، نظامی، سنانش از موی باریکی سترده ز چشم موی بینان موی برده، نظامی، لغت نامه دهخدا
تاریکی تاریکی تیرگی سیاهی ظلمت، گرفتگی در هم فرو رفتن خطوط چهره بر اثر خشم و غم خشمگین شدن، جهل نادانی بی خبری فرهنگ لغت هوشیار
تاریکی تاریکی تیرگی، سیاهی، گرفتگی چهره در اثر خشم یا اندوه، جهل، نادانی، بی خبری، آشفتگی فرهنگ فارسی معین
تاریکی تاریکی تیرگی، سیاهی، ظلمت، جای تاریک، کنایه از پیچیدگی، کنایه از گمراهی، کنایه از ناراحتی، افسردگی فرهنگ فارسی عمید