نام زن تیمور بوقا پسر اول هولاکو، این زن از قوم قونقرات و خواهر قوتوی خاتون بوده است و پسری بنام توقا تیمور آورد، در متن جامعالتواریخ رشیدی این نام یابالون ضبط شده ولی در توضیحات بلوشه گفته شده است که صحیح این کلمه بایالون است مرکب از کلمه بایان مغولی به معنی ثروتمند و پسوند صفتی لون، و رجوع به جامع التواریخ چ بلوشه ص 102 متن و ص 30 توضیحات شود
نام زن تیمور بوقا پسر اول هولاکو، این زن از قوم قونقرات و خواهر قوتوی خاتون بوده است و پسری بنام توقا تیمور آورد، در متن جامعالتواریخ رشیدی این نام یابالون ضبط شده ولی در توضیحات بلوشه گفته شده است که صحیح این کلمه بایالون است مرکب از کلمه بایان مغولی به معنی ثروتمند و پسوند صفتی لون، و رجوع به جامع التواریخ چ بلوشه ص 102 متن و ص 30 توضیحات شود
گیاهی است از تیره گل سرخیان دارای برگهای مرکب و گلهای سفید یا زرد و گاهی قرمز. این گیاه بسیار شبیه گیاه توت فرنگی است و مانند آن دارای ساق خزنده نیز میباشد ولی برخلاف توت فرنگی نهنجش گوشت دار و خوردنی است. گیاه مذکور مخصوص نواحی معتدل یاسرد است. گونه های متعدد آن در طب مورداستفاده واقع میشوند (بعنوان قابض). و بعنوان گلی زینتی نیز در باغها کاشته میشوند. بنطافلون. بنطافیلون. بنطافلن. ظاهراً بنظر می آید که وجه تسمیۀ این گیاه به این مناسبت باشد که گلهایش منتهی به دم گلی طویل هستند که ازکنار برگهای مرکبی که دارای 5 برگچه هستند و از روی ساقۀ خزندۀ آن خارج میشود. (فرهنگ فارسی معین)
گیاهی است از تیره گل سرخیان دارای برگهای مرکب و گلهای سفید یا زرد و گاهی قرمز. این گیاه بسیار شبیه گیاه توت فرنگی است و مانند آن دارای ساق خزنده نیز میباشد ولی برخلاف توت فرنگی نهنجش گوشت دار و خوردنی است. گیاه مذکور مخصوص نواحی معتدل یاسرد است. گونه های متعدد آن در طب مورداستفاده واقع میشوند (بعنوان قابض). و بعنوان گلی زینتی نیز در باغها کاشته میشوند. بنطافلون. بنطافیلون. بنطافلن. ظاهراً بنظر می آید که وجه تسمیۀ این گیاه به این مناسبت باشد که گلهایش منتهی به دم گلی طویل هستند که ازکنار برگهای مرکبی که دارای 5 برگچه هستند و از روی ساقۀ خزندۀ آن خارج میشود. (فرهنگ فارسی معین)
به لغت یونانی بقلۀ یمانیه است. (از تحفۀ حکیم مؤمن) (از فهرست مخزن الادویه). چولانی کاساک، و آن دو قسم می باشد یکی سرخ و دیگری سبز. (الفاظ الادویه). بلطان. و رجوع به بلطان شود
به لغت یونانی بقلۀ یمانیه است. (از تحفۀ حکیم مؤمن) (از فهرست مخزن الادویه). چولانی کاساک، و آن دو قسم می باشد یکی سرخ و دیگری سبز. (الفاظ الادویه). بلطان. و رجوع به بلطان شود
افزودن. بالیدن. نموکردن. بزرگ شدن. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بزرگ شدن و برآمدن و نموکردن: این نسب پیوسته او را بوده است کز شهنشاهان مه بالوده است. مولوی (ازجهانگیری) (از شعوری). و رجوع به بالیدن شود.
افزودن. بالیدن. نموکردن. بزرگ شدن. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بزرگ شدن و برآمدن و نموکردن: این نسب پیوسته او را بوده است کز شهنشاهان مه بالوده است. مولوی (ازجهانگیری) (از شعوری). و رجوع به بالیدن شود.
به یونانی نفط را گویند و آنرا بعربی دهن الحجر خوانند. گرم و خشک است در چهارم. (برهان) (آنندراج). نفت. (ناظم الاطباء). بیونانی بمعنی دهن حجری است و آن نفط است. (فهرست مخزن الادویه). دهن النفط. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 82). بلغت یونانی دهن الحجر است و آن نفطبود. (اختیارات بدیعی نسخۀ خطی کتاب خانه لغت نامه). و رجوع به ترجمه فرانسوی مفردات ابن بیطار شود
به یونانی نفط را گویند و آنرا بعربی دهن الحجر خوانند. گرم و خشک است در چهارم. (برهان) (آنندراج). نفت. (ناظم الاطباء). بیونانی بمعنی دهن حجری است و آن نفط است. (فهرست مخزن الادویه). دهن النفط. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 82). بلغت یونانی دهن الحجر است و آن نفطبود. (اختیارات بدیعی نسخۀ خطی کتاب خانه لغت نامه). و رجوع به ترجمه فرانسوی مفردات ابن بیطار شود
بطالسه. صورت دیگر از جمع بطلمیوس. قاضی صاعد اندلسی در طبقات تنها این صورت را استعمال می کند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به القفطی ص 26 و نخبهالدهر ص 267 س 2 شود
بطالسه. صورت دیگر از جمع بطلمیوس. قاضی صاعد اندلسی در طبقات تنها این صورت را استعمال می کند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به القفطی ص 26 و نخبهالدهر ص 267 س 2 شود
جمع واژۀ بطلمیوس. بطلمیوسها. بطالمه (قفطی). یا لاکیدها، این سلسله پس از اسکندر توسط بطلمیوس اول در مصر تأسیس شد و از 309 تا 30قبل از میلاد سلطنت کردند. رجوع به بطلمیوس و بطالمه شود. بطالسه یا لاگیدها پس از مرگ اسکندر که منازعه بر سر جانشینی او مابین سردارانش درگرفت پدید آمدند. سرداران وی ایالت او را مابین خود تقسیم کردندو هر سرداری که دارای ایالتی شد خود را صاحب آن دانست و دولت اسکندر بمرور رو بنیستی رفت و جانشینان اورسماً از 306قبل از میلاد به بعد خود را پادشاه میخواندند و پس از محو آن تیگون در 301قبل از میلاد و تقسیم مستملکات او مابین سرداران دیگر اسمی از دولت اسکندر نیست و برخرابه های او چهار دولت جدید بوجود می آید که یکی از آنها به بطالسه یا بطلمیوسها در مصر و لیبیا حکومت کردند. این سلسله نام خود را از بنیان گذار این سلسله بطلمیوس یا بطلمیوس لاغوس یا لاگوس که اصلاً مقدونی بوده گرفته و از 306قبل از میلاد بمدت 276 سال چهارده تن از این خاندان بر مصر حکومت کردند و سلسلۀ آنها به بطالسه مشهور شد بترتیب زیر: بطلمیوس اول، سوتر یا لاغوس یا لاگوس، 306-283 قبل از میلاد بطلمیوس دوم، فیلاذلفوس ’قفطی’ یا فیلادلف 285-246 قبل از میلاد بطلمیوس سوم، اورگت ’نیکوکار’ پسر فیلادلف، 247-221 قبل از میلاد بطلمیوس چهارم، فیلوپاتر 221-204 قبل از میلاد بطلمیوس پنجم، اپی فان پسر بطلمیوس چهارم، 203-181 قبل از میلاد بطلمیوس ششم، فیلومتر، 181-146 قبل از میلاد بطلمیوس هفتم، اوپاتر ’اورگت دوم’ 146-117 قبل از میلاد بطلمیوس هشتم، سوتر دوم لاتیرا 117-81 قبل از میلاد بطلمیوس نهم، اسکندر سوم. بطلمیوس دهم، اسکندر دوم، سوتر دوم 89 قبل از میلاد بطلمیوس یازدهم، اسکندر اول 107-88 قبل از میلاد بطلمیوس دوازدهم برنیس سوم، 80 قبل از میلاد بطلمیوس سیزدهم، الت 80-51 قبل از میلاد طرز حکومت بطالسه یا لاکیدها در مصر: در این باره دو عقیدۀ مختلف وجود دارد یکی آنکه تا بتوانند ثروت این کشور را بیرون بکشند و با این اندوخته بحریه و قشون نیرومند ترتیب دهند و در سیاست بین المللی دریای مغرب (مدیترانه) اهمیت یابند و مصراز نظر آنها جزء منبع عایدات آنها نبود و هدف بطلمیوسهای مصر در خارج از مصر وسیلۀ جهانگیری در خارج مصر بود. نظر دیگر این است که از مصر دولتی قوی و با ثروت تشکیل دهند تا بتوانند در مقابل حملات خارجی مقاومت کنند و لذا نیرومندی و ثروت مصر مقصود بوده است. و حکومت بطالسه در مصر طوری تشکیلات خود را ترتیب داده بود که هرچه بیشتر بتواند ثروت این کشور را بدست آورد و علت عمده شورش مصریها علیه ایرانیان تحریکات و دست پنهانی یونانیها بود. حکومت بطالسه در مصر استبداد صرف بود بطلمیوس یا فرعون مقدونی بر جان و مال و روح مصریها حکومت میکرد و معتقد است مصریها هم که فراعنۀ خود را خدا میدانستند کار بطالسه را برای خدایی بر مصریها آسان ساخته بودند. ترتیب ادارات بطالسه ترکیبی بود از وضع ادارات مصر قدیم و با شرایط تسلط بطالسۀ مقدونی بر مصر تا بتواند هدف آنها را که بیرون کشیدن ثروت مملکت باشد تأمین نماید وگرنه بطالسه چیز تازه ای در زندگی مصریها داخل نکردند و وضع آنها را بهمان حال سابق باقی گذاشتند. شهر اسکندریه در زمان بطالسه مرکز علوم و فنون شد و بطلمیوس اول درشهر مزبور یک کتابخانه و یک موزه تأسیس کرد که بعدها اهل تحقیق بدانجا روی آوردند و از آن استفاده کردند. (نقل بمعنی و اختصار از ایران باستان). و رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 215 و قاموس الاعلام ترکی ج 1 و ایران در زمان ساسانیان ص 294 و حکمت اشراق ص 306 و تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، و قفطی شود
جَمعِ واژۀ بطلمیوس. بطلمیوسها. بَطالِمَه (قفطی). یا لاکیدها، این سلسله پس از اسکندر توسط بطلمیوس اول در مصر تأسیس شد و از 309 تا 30قبل از میلاد سلطنت کردند. رجوع به بطلمیوس و بطالمه شود. بطالسه یا لاگیدها پس از مرگ اسکندر که منازعه بر سر جانشینی او مابین سردارانش درگرفت پدید آمدند. سرداران وی ایالت او را مابین خود تقسیم کردندو هر سرداری که دارای ایالتی شد خود را صاحب آن دانست و دولت اسکندر بمرور رو بنیستی رفت و جانشینان اورسماً از 306قبل از میلاد به بعد خود را پادشاه میخواندند و پس از محو آن تیگون در 301قبل از میلاد و تقسیم مستملکات او مابین سرداران دیگر اسمی از دولت اسکندر نیست و برخرابه های او چهار دولت جدید بوجود می آید که یکی از آنها به بطالسه یا بطلمیوسها در مصر و لیبیا حکومت کردند. این سلسله نام خود را از بنیان گذار این سلسله بطلمیوس یا بطلمیوس لاغوس یا لاگوس که اصلاً مقدونی بوده گرفته و از 306قبل از میلاد بمدت 276 سال چهارده تن از این خاندان بر مصر حکومت کردند و سلسلۀ آنها به بطالسه مشهور شد بترتیب زیر: بطلمیوس اول، سوتِر یا لاغوس یا لاگوس، 306-283 قبل از میلاد بطلمیوس دوم، فیلاذلفوس ’قفطی’ یا فیلادلف 285-246 قبل از میلاد بطلمیوس سوم، اُوِرْگِت ’نیکوکار’ پسر فیلادلف، 247-221 قبل از میلاد بطلمیوس چهارم، فیلوپاتُر 221-204 قبل از میلاد بطلمیوس پنجم، اِپی فان پسر بطلمیوس چهارم، 203-181 قبل از میلاد بطلمیوس ششم، فیلومتر، 181-146 قبل از میلاد بطلمیوس هفتم، اِوْپاتُر ’اورگت دوم’ 146-117 قبل از میلاد بطلمیوس هشتم، سوتر دوم لاتیرا 117-81 قبل از میلاد بطلمیوس نهم، اسکندر سوم. بطلمیوس دهم، اسکندر دوم، سوتر دوم 89 قبل از میلاد بطلمیوس یازدهم، اسکندر اول 107-88 قبل از میلاد بطلمیوس دوازدهم برنیس سوم، 80 قبل از میلاد بطلمیوس سیزدهم، اُلِت 80-51 قبل از میلاد طرز حکومت بطالسه یا لاکیدها در مصر: در این باره دو عقیدۀ مختلف وجود دارد یکی آنکه تا بتوانند ثروت این کشور را بیرون بکشند و با این اندوخته بحریه و قشون نیرومند ترتیب دهند و در سیاست بین المللی دریای مغرب (مدیترانه) اهمیت یابند و مصراز نظر آنها جزء منبع عایدات آنها نبود و هدف بطلمیوسهای مصر در خارج از مصر وسیلۀ جهانگیری در خارج مصر بود. نظر دیگر این است که از مصر دولتی قوی و با ثروت تشکیل دهند تا بتوانند در مقابل حملات خارجی مقاومت کنند و لذا نیرومندی و ثروت مصر مقصود بوده است. و حکومت بطالسه در مصر طوری تشکیلات خود را ترتیب داده بود که هرچه بیشتر بتواند ثروت این کشور را بدست آورد و علت عمده شورش مصریها علیه ایرانیان تحریکات و دست پنهانی یونانیها بود. حکومت بطالسه در مصر استبداد صرف بود بطلمیوس یا فرعون مقدونی بر جان و مال و روح مصریها حکومت میکرد و معتقد است مصریها هم که فراعنۀ خود را خدا میدانستند کار بطالسه را برای خدایی بر مصریها آسان ساخته بودند. ترتیب ادارات بطالسه ترکیبی بود از وضع ادارات مصر قدیم و با شرایط تسلط بطالسۀ مقدونی بر مصر تا بتواند هدف آنها را که بیرون کشیدن ثروت مملکت باشد تأمین نماید وگرنه بطالسه چیز تازه ای در زندگی مصریها داخل نکردند و وضع آنها را بهمان حال سابق باقی گذاشتند. شهر اسکندریه در زمان بطالسه مرکز علوم و فنون شد و بطلمیوس اول درشهر مزبور یک کتابخانه و یک موزه تأسیس کرد که بعدها اهل تحقیق بدانجا روی آوردند و از آن استفاده کردند. (نقل بمعنی و اختصار از ایران باستان). و رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 215 و قاموس الاعلام ترکی ج 1 و ایران در زمان ساسانیان ص 294 و حکمت اشراق ص 306 و تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، و قفطی شود
نام سردار رومی در زمان انوشیروان و محافظ شهر حلب، (لغات شاهنامه ص 40) : حلب شد بکردار دریای خون بزنهار شد لشکر باطرون، فردوسی، چه قیصر چه آن بی خرد باطرون زبانش روان را گرفته زبون، فردوسی، ، حقیقت، در حقیقت، (ناظم الاطباء)
نام سردار رومی در زمان انوشیروان و محافظ شهر حلب، (لغات شاهنامه ص 40) : حلب شد بکردار دریای خون بزنهار شد لشکر باطرون، فردوسی، چه قیصر چه آن بی خرد باطرون زبانش روان را گرفته زبون، فردوسی، ، حقیقت، در حقیقت، (ناظم الاطباء)
مقامی است بلند درون شهر روم در میدانی که آنجا هر سال پادشاه جشن کند، (یادداشت مؤلف)، نام کوهی بلند در روم که در آنجا هر سال عیش کنند، (ناظم الاطباء)، خانه و بازارهای بصره و کوفه که با هم اتصال دارند، (منتهی الارب) (آنندراج)، کنارۀ نمایان شهر دور از خانه ها، (منتهی الارب)
مقامی است بلند درون شهر روم در میدانی که آنجا هر سال پادشاه جشن کند، (یادداشت مؤلف)، نام کوهی بلند در روم که در آنجا هر سال عیش کنند، (ناظم الاطباء)، خانه و بازارهای بصره و کوفه که با هم اتصال دارند، (منتهی الارب) (آنندراج)، کنارۀ نمایان شهر دور از خانه ها، (منتهی الارب)
بالن، چادری که درون آن را از گاز پرسازند و به هوا رها کنند، (از فرهنگ نظام)، محفظه ای که از گاز پرشده باشد و با آن توان به آسمان رفت، و رجوع به بالن شود، بوسه دادن، (آنندراج)
بالن، چادری که درون آن را از گاز پرسازند و به هوا رها کنند، (از فرهنگ نظام)، محفظه ای که از گاز پرشده باشد و با آن توان به آسمان رفت، و رجوع به بالن شود، بوسه دادن، (آنندراج)
یونانی تازی شده ترشه توت از گیاهان گیاهی از تیره گل سرخیان دارای برگهای مرکب و گلهای سفید یا زرد و گاهی قرمز. این گیاه بسیار شبیه گیاه توت فرنگی نهنجش گوشت دار و خوردنی نیست. گیاه مذکور مخصوص نواحی معتدل یا سرد است. گونه های متعدد آن در طب مورد استفاده واقع میشوند (بعنوان قابض) و بعنوان گلی زینتی نیز در باغها کاشته میشوند بنطافلون بنتافلون بنطافلن. توضیح بنظر میاید که وجه تسمیه این گیاه باین مناسبت باشد که گلهایش منتهی به دم گلی طویل هستند که از کنار برگهای مرکبی که دارای 5 برگچه هستند - از روی ساقه خزنده آن خارج میشود
یونانی تازی شده ترشه توت از گیاهان گیاهی از تیره گل سرخیان دارای برگهای مرکب و گلهای سفید یا زرد و گاهی قرمز. این گیاه بسیار شبیه گیاه توت فرنگی نهنجش گوشت دار و خوردنی نیست. گیاه مذکور مخصوص نواحی معتدل یا سرد است. گونه های متعدد آن در طب مورد استفاده واقع میشوند (بعنوان قابض) و بعنوان گلی زینتی نیز در باغها کاشته میشوند بنطافلون بنتافلون بنطافلن. توضیح بنظر میاید که وجه تسمیه این گیاه باین مناسبت باشد که گلهایش منتهی به دم گلی طویل هستند که از کنار برگهای مرکبی که دارای 5 برگچه هستند - از روی ساقه خزنده آن خارج میشود
فرانسوی، بادکنک، هوا گرد کره ای لزرگ که پوشش آن از پارچه ای غیر قابل نفوذ تشکیل شده و داخل آنرا از گازهای سبک (سبکتر از هوا) پر کنند و در نتیجه باسمان صعود کند
فرانسوی، بادکنک، هوا گرد کره ای لزرگ که پوشش آن از پارچه ای غیر قابل نفوذ تشکیل شده و داخل آنرا از گازهای سبک (سبکتر از هوا) پر کنند و در نتیجه باسمان صعود کند