- بضعه
- پاره گوشت
معنی بضعه - جستجوی لغت در جدول جو
- بضعه
- پارۀ گوشت، کنایه از فرزند گرامی
- بضعه ((بَ عَ))
- گوشت پاره، فرزند، جگرگوشه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاره گوشت، جگر گوشه، گوشت بن دندان، آوای شمشیر
یاوگی
مایه، خواسته، کالا کاچال، داراک دارایی
جای پست گودالی که آب در آن جمع گردد، پاره ای زمین
بخور شکمباره
پیمانش فرما نبرداری خرید و فروش کنشت کلیسا کنشت دیر، جمع بیع
آیین نو نو آوری نو آیینی
بنایی که بر بالای آرامگاه ائمه و بزرگان ساخته می شود، ناحیه، خانه، خانقاه، صومعه
جایگاه، میانک کیان (مرکز)
((بُ عِ))
فرهنگ فارسی معین
قطعه ای از زمین، بنا، زیارتگاه، مزار ائمه و بزرگان دین، جای، مقام، جمع بقاع، بقع، اتاقکی که بر روی گور اولیا و قدیسان می سازند
قسمتی از چیزی
جماع، فرج، کابین، طلاق، عقد نکاح
پارۀ گوشت، کنایه از فرزند گرامی، بضعه
خار شکر از گیاهان