جدول جو
جدول جو

معنی بشمن - جستجوی لغت در جدول جو

بشمن(بَ مَ)
دهی است از دهستان چهارفریضۀ بخش مرکزی شهرستان بندر انزلی با400 تن سکنه. آب از چاه. محصول آنجا سبزی، صیفی. شغل اهالی حصیربافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بهمن
تصویر بهمن
(پسرانه)
نیک اندیش، برف انبوه که از کوه فرو ریزد، پسر و جانشین اسفندیار، نام ماه یازدهم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان چهارپایان سودمند، نام روز دوم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بدمن
تصویر بدمن
ضد قهرمان یا آنتاگونیست (Antagonist) یا بدمن در ادبیات، سینما و داستان ها شخصیتی است که در برابر شخصیت اصلی یا قهرمان داستان، به عنوان دشمن یا مخالف قرار دارد. نقش آنتاگونیست در داستان بسیار مهم است زیرا با تضاد و تقابل با شخصیت اصلی، در جریان داستان تنش و درام را افزایش می دهد و به پیچیده تر شدن داستان کمک می کند.
ویژگی های آنتاگونیست می تواند شامل موارد زیر باشد:
1. اهداف متفاوت : آنتاگونیست معمولاً اهداف و ارزش هایی دارد که با شخصیت اصلی در تضاد است. این اهداف می توانند اقتصادی، اجتماعی، سیاسی یا حتی فلسفی باشند.
2. موانع و مشکلات : آنتاگونیست معمولاً برای شخصیت اصلی مانع ها و مشکلاتی ایجاد می کند که او را از رسیدن به هدفش باز می دارد.
3. شخصیت پیچیده : گاهی آنتاگونیست ها شخصیت های پیچیده ای هستند که باعث می شوند تا تمایز بین خوبی و بدی در داستان مبهم باقی بماند.
4. تغییرات شخصیتی : بعضی از آنتاگونیست ها توانایی تحول و تغییر شخصیتی دارند که به داستان ابعاد عمیق تری می بخشد.
5. مهارت ها و قدرت ها : برخی آنتاگونیست ها قدرت ها یا مهارت های خاصی دارند که او را به یک تهدید واقعی برای شخصیت اصلی تبدیل می کند.
نمونه های معروفی از آنتاگونیست ها در ادبیات و سینما شامل کاراکترهایی همچون دارت ویدر از `Star Wars`، جوکر از `The Dark Knight`، استفانو دی مارتینو از `The Godfather`، و سارون از `The Lion King` می شوند. این شخصیت ها با ویژگی های خود، داستان را به غنا و تنوع می بخشند و به خواننده یا تماشاگر امکان می دهند با داستان همراهی کنند و در تضادات و تکاملات شخصیتی شرکت کنند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از خشمن
تصویر خشمن
خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غراشیده، غضبان، غضوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهمن
تصویر بهمن
ماه یازدهم از سال خورشیدی، ماه دوم زمستان، تودۀ برف که در اثر وزش باد در قسمتی از کوه جمع می شود و ناگهان سرازیر می گردد
نوعی گل سفید رنگ با بوتۀ پرخار و برگ های دراز و بریده و ریشۀ شبیه زردک که در جنگل ها و کوه ها می روید و در زمستان و میان برف گل می دهد، گل بهمن، بهمنان، بهمنین
روز دوم از هر ماه خورشیدی، در آیین زردشتی فرشتۀ موکل بر چهارپایان مفید که ماه بهمن و روز بهمن به نام اوست
بهمن سرخ: در علم زیست شناسی گیاهی علفی و پایا با ساقه های پرشاخه و گل های چهارتایی
بهمن سفید: در علم زیست شناسی ریشۀ گیاه بهمن
بهمن گردی: ذرات فراوان برف به حالت غبار که به واسطۀ وزش باد به شکل گردباد درمی آید و گاهی تلفات زیاد وارد می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بشکن
تصویر بشکن
فشار دادن همراه با حرکت سریع انگشتان دست به هم برای ایجاد صدا در هنگام شادی
بشکن بشکن: کنایه از جوش و خروش، هنگامه، بشکن زدن هنگام رقص و طرب
بشکن زدن: به هم زدن سرانگشتان در هنگام رقص و طرب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دشمن
تصویر دشمن
کسی که بدی و زیان کس دیگر را بخواهد و کینه از او در دل داشته باشد، بدخواه، عدو، خصم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بشمه
تصویر بشمه
پوستی که هنوز آن را دباغت نکرده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشمق
تصویر بشمق
کفش و نعلین عربی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشکن
تصویر بشکن
آوازی که از انگشتان شخص در حال رقص وغیر آن بیرون آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دشمن
تصویر دشمن
عداوت و خصومت تنازع
فرهنگ لغت هوشیار
ماه یازدهم از سال خورشیدی که ماه دوم از فصل زمستان می باشد و توده برف را گویند که در اثر وزش باد در بالای کوه جمع شده ناگهان سرازیر می گردد نامیده می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دشمن
تصویر دشمن
((دُ مَ))
آن که بد فرد دیگری را خواهان است، عدو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بشکن
تصویر بشکن
((بِ کَ))
آوازی که از انگشتان شخص در حال رقص و غیر آن بیرون آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهمن
تصویر بهمن
((بَ مَ))
یکی از امشاسپندان، دوّمین روز از هر ماه خورشیدی، یازدهمین ماه سال خورشیدی و دومین ماه زمستان، توده بزرگ برفی که در اثر صدا یا هر محرک دیگر از کوه فرو می ریزد، از الحان قدیم ایرانی، گیاهی دو ساله و سبز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بشمه
تصویر بشمه
((بَ مِ))
پوست دباغی نشده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دشمن
تصویر دشمن
Conspirator, Enemy, Foe
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دشمن
تصویر دشمن
conspirateur, ennemi
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دشمن
تصویر دشمن
mpangaji, adui
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دشمن
تصویر دشمن
komplo yapan, düşman
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دشمن
تصویر دشمن
음모자 , 적 , 적
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دشمن
تصویر دشمن
陰謀者 , 敵
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دشمن
تصویر دشمن
מְזִימָה , אויב , אויב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دشمن
تصویر دشمن
साजिशकर्ता , शत्रु , दुश्मन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دشمن
تصویر دشمن
konspirator, musuh
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دشمن
تصویر دشمن
заговорщик , враг
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دشمن
تصویر دشمن
samenzweerder, vijand
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دشمن
تصویر دشمن
conspirador, enemigo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دشمن
تصویر دشمن
cospiratore, nemico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دشمن
تصویر دشمن
conspirador, inimigo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دشمن
تصویر دشمن
阴谋者 , 敌人 , 敌人
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دشمن
تصویر دشمن
spiskowiec, wróg
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دشمن
تصویر دشمن
змовник , ворог
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دشمن
تصویر دشمن
Verschwörer, Feind
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دشمن
تصویر دشمن
ผู้สมรู้ร่วมคิด , ศัตรู , ศัตรู
دیکشنری فارسی به تایلندی