جدول جو
جدول جو

معنی بشبیون - جستجوی لغت در جدول جو

بشبیون
(بَ بَ / بِ)
بشیون. فربه باشد که نقیض لاغر است. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج)... فربه وسمین. (ناظم الاطباء). فربه. (سروری) (شعوری ج 1 ورق 186). فربه باشد، بشیون بحذف بای ثانی نیز آمده است. (از رشیدی). چاق. فربی، هرزه و بی معنی. (جهانگیری بنقل انجمن آرا) :
در ملک تو بسنده نکردند بندگی
نمرود پشه خورده و فرعون بشتلنگ.
سوزنی (از جهانگیری و انجمن آرا).
و رجوع به پشلنگ در همین لغت نامه وبرهان و بشلنگ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بشولیون
تصویر بشولیون
اسفرزه، گیاهی بیابانی از خانوادۀ بارهنگ با دانه های ریز قهوه ای رنگ و لعاب دار که مصرف دارویی دارد، اسبغول، اسپرزه، اسپغول، اسپیوش، اسفیوش، بزرقطونا، بنگو، روف، سابوس، سپیوش، شکم پاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فربیون
تصویر فربیون
فرفیون، گیاهی علفی با برگ های بلند، گل های چتری و ارتفاعی در حدود یک متر که شیرابه ای سمّی دارد و در طب قدیم برای معالجۀ استسقا، قولنج و عرق النسا به کار می رفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بابیزن
تصویر بابیزن
سیخ کباب
فرهنگ فارسی عمید
گروهی از فلاسفۀ یونان که فضیلت و سعادت را در ترک لذات و تجملات دانسته و با جامۀ ژولیده و سر و پای برهنه به سر می بردند و آداب ورسوم اجتماعی را تخطئه می کردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبیخون
تصویر شبیخون
حملۀ ناگهانی بر دشمن هنگام شب، شب تاز، شب تازی
شبیخون زدن: هنگام شب ناگهان بر دشمن تاختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیلیون
تصویر بیلیون
عددی معادل ۱۰۹، میلیارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بشلیدن
تصویر بشلیدن
به هم چسبیدن، در آویختن به چیزی، پشلیدن
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ تَ)
بشجاییدن. شجاییدن. (لغت فرس اسدی چ پاول هورن). رجوع به بشجاییدن، شجاییدن شود
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ تَ)
درخشیدن. (ناظم الاطباء) (شعوری ج 1 ورق 186 و 219).
لغت نامه دهخدا
(بَ)
احمد بن عبداللطیف بن قاضی احمد مصری شافعی وی در بشبیش بسال 1041 هجری قمری متولد شد و قرآن را حفظداشت و به مصر آمد و پانزده سال بماند و بتدریس قرائت جامع ازهر منصوب شد و در 1092 هجری قمری به حج رفت و در مکه اقامت گزید و به مصر بازگشت و در بشبیش بسال 1096 هجری قمری درگذشت: او راست التحفه السنیه فی الاجوبه السنیه عن الاسئله المرضیه، در مسائل دینی که به مصر بسال 1278 هجری قمری چاپ شده است. (از معجم المطبوعات ستون 566 و 567). و رجوع به ریحانه الادب شود
لغت نامه دهخدا
لبخ. (یادداشت مؤلف). ثمر درختی است شبیه به امرود و منبت او اسکندریه است و در مصر تناول مینمایندو در سایر بلاد بعیده سم است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(بَ بِ)
همان بابلیون است که نام قدیم مصر و خصوصاً فسطاطبوده است، و در شعر عمران بن حطان آمده:
فساروا بحمدالله حتی احلهم
ببلیون منها الموجفات السوابق.
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
باسیون، سعله است، (تحفۀحکیم مؤمن)، سعد را گویند، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(پُ وَ)
پشتیوان
لغت نامه دهخدا
(بِ ری یو)
جمع واژۀ بشری در حال رفع.
لغت نامه دهخدا
(بَ)
به لغت سریانی صمغی باشد سیاه رنگ بسرخی مایل مشهور به مقل ازرق. (برهان قاطع) (آنندراج). راحهالاسد. مقل. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مقل ازرق شود
لغت نامه دهخدا
(بَ شَ ری یو)
جمع واژۀ بشری در حال رفع منسوب به بشر. رجوع به بشر شود.
لغت نامه دهخدا
تصویری از بابیزن
تصویر بابیزن
باد زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشولیون
تصویر بشولیون
اسفرزه لاتینی تازی شده اسفرزه سبیوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشلیدن
تصویر بشلیدن
در آویختن برهم چسبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشخیدن
تصویر بشخیدن
درخشیدن، افشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیلیون
تصویر بیلیون
هزار ملیون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ببلیون
تصویر ببلیون
یونانی تازی شده خرفه از گیاهان خرفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بابلون
تصویر بابلون
خرخیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبیخون
تصویر شبیخون
حمله کردن بر دشمن در شب
فرهنگ لغت هوشیار
هر بنایی که برای استحکام بنای دیگر بدو پیوندد شمع شمعک پشتییبان پشتیوان، چوبی که پشت در افکنند تا باز نشود، تکیه گاه، معین یاور مددکار حامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلبیون
تصویر کلبیون
فلسفه کلیبون سگ روشی کلپس: انگلیسی فرو پاشی ریزش، ویرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کربیون
تصویر کربیون
فرشتگان مقرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قشریون
تصویر قشریون
جمع قشری، پوسته نگران، برون نگران
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته شیر سگ شیر گیا گاو کشک (شبرم) گیاهی از رده دولپه ییهای جدا گلبرگ که سر دسته تیره فرفونیان است این گیاه علفی است و در موقع شکستن از ساقه اش شیرابه سفید رنگی بیرون می آید که در برابر هوا تیره می شود تا کنون در حدود 7000 گونه از این گیاه شناخته شده است که بیشتر در نواحی معتدل می رویند و من جمله در ایران انواع آن نیز فراوانند و بیشتر به نام شیر سنگ خوانده میشود. شیرابه این گیاه سمی و قی آور است و دانه هایش دارای اثری مسهلی است مالیدن شیرابه آن بر روی پوست بدن سبب تحریک جلدی و ایجاد سوزش و خارش می شود فربیون افربیون شیر سنگ ابربیون ابرفیون افنین کمالیون حافظ اطفال تاکوت غاسول رومی لبان مغربی یتوع نبلوت لبن سودا لبن سودان عنجد لبین تیکیوت سوتلیلغراوتی شبرم سوتلکن اوتی تاناغت شیرگیا سعده فافیلون فارالیون شبرم رمده
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی کور کبود از ازدوها صمغی است سیاه مایل بسرخی مشهور به مقل ازرق. در طب قدیم مورد استعمال داشته است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبیخون
تصویر شبیخون
((شَ))
حمله ناگهانی در شب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیلیون
تصویر بیلیون
عددی معادل هزارمیلیون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بشلیدن
تصویر بشلیدن
((بَ شَ دَ))
درآویختن، بر هم چسبیدن
فرهنگ فارسی معین