جدول جو
جدول جو

معنی قشریون

قشریون
جمع قشری، پوسته نگران، برون نگران
تصویری از قشریون
تصویر قشریون
فرهنگ لغت هوشیار

واژه‌های مرتبط با قشریون

بشریون

بشریون
جَمعِ واژۀ بشری در حال رفع منسوب به بشر. رجوع به بشر شود.
لغت نامه دهخدا

قاریون

قاریون
جَمعِ واژۀ قاری (در حالت رفعی)، خوانندگان، رجوع به قاری شود
لغت نامه دهخدا

قوریون

قوریون
گشنیز را گویند و کزبره همان است، (برهان) (فهرست مخزن الادویه)، رجوع به قورمایون شود، خشخاش، عاقرقرحا، به اصطلاح اهل دمشق عود قرح جبلی، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

آذریون

آذریون
پارسی تازی شده گل آفتابگردان همیشه بهار آذرگون آتشفام آتش رنگ، نوعی از شقایق، بخور مریم، گل نگونساز آفتاب گردان (منظور قدما بیشتر همین گل بوده)
فرهنگ لغت هوشیار

اوریون

اوریون
فرانسوی گوش گولی از بیماری ها (گویش گیلکی) خشج هم آوای رنج
اوریون
فرهنگ لغت هوشیار

پشتیون

پشتیون
هر بنایی که برای استحکام بنای دیگر بدو پیوندد شمع شمعک پشتییبان پشتیوان، چوبی که پشت در افکنند تا باز نشود، تکیه گاه، معین یاور مددکار حامی
فرهنگ لغت هوشیار