جدول جو
جدول جو

معنی بستار - جستجوی لغت در جدول جو

بستار
سست
تصویری از بستار
تصویر بستار
فرهنگ لغت هوشیار
بستار
((بِ))
سست، نااستوار، گرفتار، گرو
تصویری از بستار
تصویر بستار
فرهنگ فارسی معین
بستار
سست، نااستوار
تصویری از بستار
تصویر بستار
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رستار
تصویر رستار
(پسرانه)
نجات یافته، رها شده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نستار
تصویر نستار
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام چوپان قیصر روم در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بسیار
تصویر بسیار
به وفور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دستار
تصویر دستار
عمامه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هستار
تصویر هستار
موجود
فرهنگ واژه فارسی سره
جمع ستر، پرده ها جمع ستر سترها پرده ها. یا استار کعبهء. پرده های کعبه. یا هتک استار. پرده دریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسیار
تصویر بسیار
زیاد، فراوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بستان
تصویر بستان
گلستان، باغ، گلزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بستاخ
تصویر بستاخ
گستاخ
فرهنگ لغت هوشیار
کلمه ایست از مبهمات که شخص یا شی مجهول و غیر معلوم را رساند فلان. یا باستار و بیستار. فلان و بهمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باستار
تصویر باستار
(مبهمات) فلان بهمان. یا با ستار و بیستار. فلان و بهمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دستار
تصویر دستار
دستمال، شال، عمامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بستیر
تصویر بستیر
(پسرانه)
نوعی فرش با نقش های خیلی زیبا (نگارش کردی: بهستر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بستور
تصویر بستور
(پسرانه)
نام پسر زریر برادر گشتاسپ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جستار
تصویر جستار
موضوع، مبحث، بحث
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رستار
تصویر رستار
خلاص و نجات و رستگاری و رهائی و آزادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جستار
تصویر جستار
بحث، مبحث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جستار
تصویر جستار
جستجو، مبحث، مقاله، بحث
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استار
تصویر استار
سترها، پرده ها، جمع واژۀ ستر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بستاخ
تصویر بستاخ
گستاخ، بی ادب، نترس، جسور، دلیر، بی پروا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باستار
تصویر باستار
اشاره به شخص یا چیز مجهول و غیرمعلوم، فلان
باستار و بیستار: فلان و بهمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رستار
تصویر رستار
رستگار، نجات یافته، آزاد، رها، آسوده، رستار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیستار
تصویر بیستار
اشاره به یک شخص یا یک چیز مجهول و غیرمعلوم، فلان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استار
تصویر استار
واحد اندازه گیری وزن، برابر با چهار یا چهار و نیم مثقال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دستار
تصویر دستار
شال که دور سر ببندند، دستمال، شال، مندیل، عمامه، بروفه، دستا
فرهنگ فارسی عمید
مرماخوز: اگر خواهی زتب زنهار زنهار کفی از داروی مستار دست آر. (محمود تانیسری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استار
تصویر استار
((اَ))
جمع ستر، پرده ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استار
تصویر استار
((اِ))
وزنی برابر چهار مثقال، یا چهار مثقال و نیم، استیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باستار
تصویر باستار
((سْ))
بیستار، (مبهمات) فلان، بهمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بسیار
تصویر بسیار
((بِ))
زیاد، متعدد، فراوان، دارای کمیت بزرگ نامعلوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بستان
تصویر بستان
((بُ))
باغ، باغ میوه، جمع بساتین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بستاخ
تصویر بستاخ
((بُ))
گستاخ
فرهنگ فارسی معین