- بسباس
- تازی گشته بزباز گیاه رازیانه
معنی بسباس - جستجوی لغت در جدول جو
- بسباس
- هرزه، یاوه
حرف بی ربط و بی معنی، سخن بیهوده و بی سر و ته، چرند، یاوه، ژاژ، ژاژه، چرند و پرند، دری وری، جفنگ، چرت، شرّ و ور، کلپتره، چرت و پرت، فلاده، ترّهه
- بسباس ((بَ))
- هرزه، یاوه، سخن یاوه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پوست جو
یونانی تازش شده سندل دانه چندن دانه نوعی حرمل و آن دوایی است که برگ آن مانند برگ بید بود اما کوچکتراز آنست و گل آن مانند یاسمن سفید و خوشبوست
پوست جوز بویا، قشر دوم جوز بویا که در طب قدیم کاربرد دارویی داشته، جارگون، بزباز
چاه ژرف
شخ زمین بی آب و گیاه زمین خشک یاوه دروغ
جمع بسبس، زمین های خشک شخ ها