جدول جو
جدول جو

معنی بریولت - جستجوی لغت در جدول جو

بریولت
فرانسوی تراش سرشکی (جواهرات سلطنتی)
تصویری از بریولت
تصویر بریولت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بسهولت
تصویر بسهولت
به آسانی وبی دشواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسهولت
تصویر بسهولت
به آسانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنیوله
تصویر بنیوله
یونانی تازی شده هزار چشم از گیاهان معین هزار چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براسلت
تصویر براسلت
فرانسوی دستینه (جواهرات سلطنتی ایران) النگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریولیت
تصویر ریولیت
فرانسوی سپید سنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریوست
تصویر پریوست
پوشش استخوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پریورت
تصویر پریورت
پارسی ترکی جادار پر اطاق: خانه پریورت صاحب اطاقهای بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برسوله
تصویر برسوله
معجونی که با مغز گردو و داروهای مقوی تهیه می شود، برای مثال روح ما را عصا می صافی ست / نه معاجین و بنگ و برسوله (نزاری - مجمع الفرس - برسوله)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برودت
تصویر برودت
سردی، خنکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بروات
تصویر بروات
از برات چک ها تنخواه ها سفته ها جمع برات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسیلت
تصویر بسیلت
تلخی مزه چیزی، پس مانده از هر چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
نام چاهی بسیار عمیق در حضرموت که گویند ارواح خبیثه در آن مسکن دارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیعلت
تصویر بیعلت
بی سبب بی جهت بدون دلیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برژول
تصویر برژول
(دخترانه)
پرز گل گندم یا جو (نگارش کردی: برژ)، برژانگ، نگا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برودت
تصویر برودت
سرما
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برغول
تصویر برغول
گندم نیم کوفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجولت
تصویر رجولت
مردی مرد بودن مردی مردانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برهوت
تصویر برهوت
هرجای گرم و بی آب و علف، گرم و بی آب و علف. در اصل نام وادی و چاهی بسیار عمیق در حضرموت که می گویند ارواح خبیثه در آن مسکن دارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بریون
تصویر بریون
هر نوع بیماری پوستی همراه با بثورات، قوبا، گریون، گوارون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برغول
تصویر برغول
بلغور، گندمی که آن را در دستاس بریزند و بگردانند که خرد شود اما آرد نشود، گندم نیم کوفته، دانۀ نیم کوبیده، فروشه، فروشک، افشهبرای مثال آسیای صبوریم که مرا / هم به برغول و هم به سرمه کنند (حکاک - شاعران بی دیوان - ۲۸۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برغول
تصویر برغول
((بَ))
گندم نیم کوفته، آشی که با گندم نیم کوفته درست کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برهوت
تصویر برهوت
((بَ رَ))
وادی ای است در حضرموت، چاه مشهور به (بئر برهوت) در جوار وادی برهوت، هر جایی که در آن گیاه یا جانوری نباشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برودت
تصویر برودت
((بُ دَ))
سرد شدن، خنک شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برودت
تصویر برودت
سرد شدن، سردی، خنکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بروت
تصویر بروت
سبیل، موی پشت لب مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیوت
تصویر بیوت
جمع بیت، خانه ها
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی غلتک، منگچرخ از ابزارهای خنیا (قمار)، رند چرخ از ابزارهای درزیگری (خیاطی) چرخی کوچک که به همه جهات حرکت کند و شییء را که بدان متصل است با خود برند، چرخ رنده ایست دسته دار که جهت انتقال طرح از الگو بپارچه مورد استفاده قرار میگیرد، نوعی بازی که در آن برنده به وسیله توقف گلوله ای روی یکی از نمره های لوحه ای متحرک تعیین میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیوت
تصویر بیوت
بیت ها، دو مصراع از شعر، خانه ها، جمع واژۀ بیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رولت
تصویر رولت
نوعی شیرینی لوله شدۀ خامه ای، نوعی خوراک که گوشت، سبزی یا پنیر را روی تکۀ خمیر پهن شده ای قرار داده و آن را پس از لوله کردن سرخ می کنند، وسیله ای به شکل چرخ کوچک دندانه دار که برای انتقال طرح از الگو به الگویی دیگر یا پارچه به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بروت
تصویر بروت
سبلت، سبیل، موی پشت لب مرد، موهایی که روی لب مرد می روید، برای مثال دشمن چو بینی ناتوان لاف از بروت خود مزن / مغزی ست در هر استخوان مردی ست در هر پیرهن (سعدی - ۱۷۲)
فرهنگ فارسی عمید
((بِ رِ))
خط ویژه نابینایان که حروف آن به صورت نقطه های برجسته است (برگرفته از نام لویی بریل موسیقی دان و معلم فرانسوی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بروت
تصویر بروت
((بُ))
سبیل، مجازاً کبر و غرور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیوت
تصویر بیوت
((بُ))
جمع بیت، خانه ها، اتاق ها، جمع بیوتات
فرهنگ فارسی معین
((لِ))
نوعی دستگاه قمار که دارای شماره هایی است. آن را می چرخانند و روی شماره ایی که خواهد ایستاد شرط بندی می کنند، نوعی شیرینی خامه ای، نوعی خوراکی که گوشت، پنیر... را لای خمیر نان می پیچند و آن را یا سرخ می کنند یا می پزند
فرهنگ فارسی معین