برشته، کباب شده، کنایه از بسیار ناراحت، مضطرب و ناآرام بریان کردن: تف دادن، کباب کردنبرشته، کباب شده، کنایه از بسیار ناراحت، مضطرب و ناآرام بریان کردن: تف دادن، کباب کردن
النگو، دستبند، حلقه ای که به مچ دست می بندند، آورنجن، سوار، دستیاره، اورنجن، ایّاره، دستینه، دست برنجن، ورنجن، یارج، یارهاَلَنگو، دستبند، حلقه ای که به مچ دست می بندند، آوَرَنجَن، سِوار، دَستیارِه، اَورَنجَن، اَیّارِه، دَستینِه، دَست بَرَنجَن، وَرَنجَن، یارَج، یارِه
جدا کردن، پاره کردن، جدا ساختن چیزی از چیز دیگر با کارد یا قیچی یا آلت دیگر، جدا شدن، پاره شدن، درنوردیدن و پیمودن راهجدا کردن، پاره کردن، جدا ساختن چیزی از چیز دیگر با کارد یا قیچی یا آلت دیگر، جدا شدن، پاره شدن، درنوردیدن و پیمودن راه
گوشت یا چیز دیگر که روی آتش تف داده باشند کباب شده برشته شده، خوراکی است مرکب از گوشت و پیاز چرخ کرده که آنرا تفت دهندگوشت یا چیز دیگر که روی آتش تف داده باشند کباب شده برشته شده، خوراکی است مرکب از گوشت و پیاز چرخ کرده که آنرا تفت دهند