جدول جو
جدول جو

معنی برگذشتن - جستجوی لغت در جدول جو

برگذشتن
طی شدن، سپری شدن
تصویری از برگذشتن
تصویر برگذشتن
فرهنگ لغت هوشیار
برگذشتن
گذشتن، سپری شدن
تصویری از برگذشتن
تصویر برگذشتن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برگاشتن
تصویر برگاشتن
برگرداندن برگردانیدن چیزی. یا برگاشتن روی. روی برگرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگاشتن
تصویر برگاشتن
برگردانیدن، برای مثال عنان را بپیچید و برگاشت روی / برآمد ز لشکر یکی های هوی (فردوسی - ۱/۱۴۳)، همی این سخن قارن اندیشه کرد / که برگاشت سلم روی از نبرد (فردوسی - ۱/۱۴۵) روی برگردانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درگذشتن
تصویر درگذشتن
مردن، درگذشتن
پیشی گرفتن
گذشت کردن، از گناه کسی چشم پوشیدن
دست برداشتن
گذشتن، رفتن، عبور کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برگاشتن
تصویر برگاشتن
((بَ تَ))
برگردانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درگذشتن
تصویر درگذشتن
((دَ گُ ذَ تَ))
عبور کردن، گذشت کردن، بخشیدن، مردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
برگردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
برگردیدن، واپس آمدن، بازآمدن
واژگون شدن، سرنگون شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
((~. گَ تَ))
رجعت کردن، منصرف شدن، تغییر یافتن، واژگون شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برگشتن
تصویر برگشتن
Recoil, Revert, Undo
دیکشنری فارسی به انگلیسی
отскочить , возвращаться , отменять
دیکشنری فارسی به روسی
zurückziehen, zurückkehren, rückgängig machen
دیکشنری فارسی به آلمانی
відскочити , повертатися , скасувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
后退 , 恢复 , 撤销
دیکشنری فارسی به چینی
recuar, reverter, desfazer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
indietreggiare, tornare, annullare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
retroceder, revertir, deshacer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
reculer, revenir, annuler
دیکشنری فارسی به فرانسوی
terugtrekken, terugkeren, ongedaan maken
دیکشنری فارسی به هلندی
ถอย , กลับมา , ยกเลิก
دیکشنری فارسی به تایلندی
mundur, kembali, membatalkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
, معبّرٌ , تعبيريٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
पीछे हटना , लौटना , पलटना
دیکشنری فارسی به هندی
לסגת , לחזור , לבטל
دیکشنری فارسی به عبری
反動する , 戻る , 元に戻す
دیکشنری فارسی به ژاپنی
물러나다 , 돌아가다 , 되돌리다
دیکشنری فارسی به کره ای
geri çekilmek, geri dönmek, geri almak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
kurudi nyuma, kurejea, kubadilisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
পিছিয়ে যাওয়া , ফিরে আসা , প্রত্যাহার করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
پیچھے ہٹنا , واپس آنا , پلٹنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از درگذشته
تصویر درگذشته
متوفی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از در گذشتن
تصویر در گذشتن
عبور کردن، دست برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بورگشتن
تصویر بورگشتن
بور شدن
فرهنگ لغت هوشیار