- برگذشتن
- طی شدن، سپری شدن
معنی برگذشتن - جستجوی لغت در جدول جو
- برگذشتن
- گذشتن، سپری شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برگرداندن برگردانیدن چیزی. یا برگاشتن روی. روی برگرداندن
برگردانیدن، برای مثال عنان را بپیچید و برگاشت روی / برآمد ز لشکر یکی های هوی (فردوسی - ۱/۱۴۳) ، همی این سخن قارن اندیشه کرد / که برگاشت سلم روی از نبرد (فردوسی - ۱/۱۴۵) روی برگردانیدن
مردن، درگذشتن
پیشی گرفتن
گذشت کردن، از گناه کسی چشم پوشیدن
دست برداشتن
گذشتن، رفتن، عبور کردن
پیشی گرفتن
گذشت کردن، از گناه کسی چشم پوشیدن
دست برداشتن
گذشتن، رفتن، عبور کردن
برگردیدن
برگردیدن، واپس آمدن، بازآمدن
واژگون شدن، سرنگون شدن
واژگون شدن، سرنگون شدن
Recoil, Revert, Undo
отскочить , возвращаться , отменять
zurückziehen, zurückkehren, rückgängig machen
відскочити , повертатися , скасувати
cofnąć, wracać
后退 , 恢复 , 撤销
recuar, reverter, desfazer
indietreggiare, tornare, annullare
retroceder, revertir, deshacer
reculer, revenir, annuler
terugtrekken, terugkeren, ongedaan maken
ถอย , กลับมา , ยกเลิก
mundur, kembali, membatalkan
, معبّرٌ , تعبيريٌّ
पीछे हटना , लौटना , पलटना
לסגת , לחזור , לבטל
反動する , 戻る , 元に戻す
물러나다 , 돌아가다 , 되돌리다
geri çekilmek, geri dönmek, geri almak
kurudi nyuma, kurejea, kubadilisha
পিছিয়ে যাওয়া , ফিরে আসা , প্রত্যাহার করা
پیچھے ہٹنا , واپس آنا , پلٹنا
متوفی
عبور کردن، دست برداشتن
بور شدن