آگاه بکار. مسلط بکار: چو مرد باشد برکار و بخت باشد یار ز خاک تیره نماید بچشم زر عیار. بوحنیفۀ اسکافی. ای مفتی شهر از تو برکارتریم با اینهمه مستی از تو هشیارتریم. خیام. - امثال: هرکه پرکارتر برکارتر. - بر کار سوار بودن، بجد گرفتن کار را و مغلوب خود گرداندن آن را. (آنندراج). -
آگاه بکار. مسلط بکار: چو مرد باشد برکار و بخت باشد یار ز خاک تیره نماید بچشم زر عیار. بوحنیفۀ اسکافی. ای مفتی شهر از تو برکارتریم با اینهمه مستی از تو هشیارتریم. خیام. - امثال: هرکه پرکارتر برکارتر. - بر کار سوار بودن، بجد گرفتن کار را و مغلوب خود گرداندن آن را. (آنندراج). -
کسی که بسیار کار بکند، فعال، ویژگی تابلو نقاشی یا پارچۀ قلاب دوزی که در آن نقش و نگار و ریزه کاری بسیار باشد، ویژگی آنچه در ساختن و درست شدن آن ظرافت به کار رفته باشد
کسی که بسیار کار بکند، فعال، ویژگی تابلو نقاشی یا پارچۀ قلاب دوزی که در آن نقش و نگار و ریزه کاری بسیار باشد، ویژگی آنچه در ساختن و درست شدن آن ظرافت به کار رفته باشد
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بربار، برواره، غرفه
بالاخانِه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار پَربار، پَروارِه، فَروار، فَروارِه، فَراوار، فَربال، بَربار، بَروارِه، غُرفِه
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بروار، برواره، غرفه
بالاخانِه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار پَربار، پَروارِه، فَروار، فَروارِه، فَراوار، فَربال، بَروار، بَروارِه، غُرفِه