جدول جو
جدول جو

معنی بروسوی - جستجوی لغت در جدول جو

بروسوی
(بُ سَ وی ی)
منسوب به بروسه، که شهری است در آسیای صغیر. رجوع به بروسه شود
لغت نامه دهخدا
بروسوی
(بُ سَ وی ی)
یعقوب بن علی بروسوی. از فاضلان روم (ترک) که تألیفات وی به زبان عربی بوده است. وی مدتی عهده دار تدریس در ’بروسه’ و ’آیدین’ و ’ادرنه’ شد و بسال 931 هجری قمری در بازگشت از سفر حج در ’برکهالحاج’ مصر درگذشت. او راست: مفاتیح الجنان فی شرح شرعهالاسلام، در تصوف. تذکره، در حدیث. حاشیه بر حاشیۀ سید بر لوامعالاسرار. حاشیه بر شرح دیباجهالمصباح، در نحو. مختصر مرآهالجنان یافعی. شرح گلستان سعدی، به عربی. (از الاعلام زرکلی ج 9 ص 265 از الشقائق النعمانیه و کشف الظنون و فهرس المؤلفین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بروسکه
تصویر بروسکه
(پسرانه)
برق ناشی از ابر یا هر چیز دیگر، تلگراف (نگارش کردی: بروسکه)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بروسلا
تصویر بروسلا
خانواده ای از باکتری ها که باعث ابتلا به بیماری تب مالت می شوند
فرهنگ فارسی عمید
بیماری واگیرداری که به وسیلۀ یکی از گونه های بروسلا ایجاد می شود و از علائم آن حمله های مکرر تب، ضعف، کم خونی و افسردگی روحی است، تب مالت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برودری
تصویر برودری
نوعی گلدوزی که در آن بخش میانی نقوش را برمی دارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بروشور
تصویر بروشور
جزوۀ کوچک مقوایی یا کاغذی حاوی اطلاعاتی دربارۀ کالا یا موضوعی
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
برسو: و اندامهای برسویین را همی فرمایند مالید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و گاه باشد که بر پلک برسویین بدر آید و گاه باشد بر پلک فرو سویین. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به برسو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از برونسو
تصویر برونسو
جانب بیرون، سمت خارج
فرهنگ لغت هوشیار
شبه قلیایی که آنرا از جوزالقی استخراج کنند. کریستالهای آن استوانه یی شکل بیرنگ و بی مزه است و از سمهای مهلک محسوب میگردد. در طب مورد استعمال دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بروسلوز
تصویر بروسلوز
تب مالت
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی کجه دوزی گل دوزی ترسیمات برجسته برروی پارچه بوسیله سوزن یا ماشین ایجاد کردن گلدوزی قلاب دوزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براستی
تصویر براستی
حقاً، الحق
فرهنگ لغت هوشیار
((بُ رُ))
شبه قلیایی که آن را از جوزالقی استخراج کنند. کریستال های آن استوانه ای شکل، بی رنگ و بی مزه است و از سمّهای مهلک محسوب می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بر سری
تصویر بر سری
((~. سَ))
علاوه بر، اضافه بر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برودری
تصویر برودری
((بُ رُ دِ))
گلدوزی، قلاب دوزی
فرهنگ فارسی معین
((بُ رُ))
متن چاپی با تعداد صفحات معمولاً کم که اطلاعاتی درباره ویژگی های کالا یا نمایش یا نمایشگاه و نظایر آن به دست دهد، دفترک (واژه فرهنگستان)، کاتالوگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برودتی
تصویر برودتی
سرمایشی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برونروی
تصویر برونروی
خروج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از براستی
تصویر براستی
در حقیقت، صادقانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فروروی
تصویر فروروی
نفوذ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
Bronchial
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
Dollish
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
oskrzelowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
de boneca
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
brônquico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
支气管的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
lalkowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
bronchial
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
ляльковий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
бронхіальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
puppenhaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عروسکی
تصویر عروسکی
кукольный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
бронхиальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
bronchiale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی