جدول جو
جدول جو

معنی برهنه - جستجوی لغت در جدول جو

برهنه
عریان، لخت، عور، بی پوشش، بحریت، لخت مادر زادی
تصویری از برهنه
تصویر برهنه
فرهنگ لغت هوشیار
برهنه
((ب ِ رَ نِ))
لخت، عریان، آشکار، پدیدار، فاش
تصویری از برهنه
تصویر برهنه
فرهنگ فارسی معین
برهنه
کسی که لباس بر تن ندارد، ناپوشیده، لخت، عریان، ورت، رت، لاج، پتی، لچ، عور، تهک، اوروت، غوشت، عاری، متجرّد، معرّیٰ
تصویری از برهنه
تصویر برهنه
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مبرهنه
تصویر مبرهنه
مبرهنه در فارسی مونث مبرهن: ، آشکار پروهان دار مونث مبرهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برینه
تصویر برینه
سوراخ (عموما)، سوراخ تنور (خصوصا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برهمه
تصویر برهمه
پیوسته نگریستن ومژه برهم نزدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برینه
تصویر برینه
((بِ نَ))
سوراخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برهه
تصویر برهه
روزگار، زمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برهه
تصویر برهه
روزگار، قسمتی از وقت و زمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برهنه کردن
تصویر برهنه کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
เท้าเปล่า
دیکشنری فارسی به تایلندی