معنی برهنه برهنه (اِسْ) حجت قائم کردن. (از منتهی الارب). برهان اقامه کردن. (ناظم الاطباء). برهان آوردن. (از اقرب الموارد). دلیل آوردن، دریچۀ بالاخانه که ترجمه غرفه است. (غیاث) لغت نامه دهخدا