جدول جو
جدول جو

معنی برنشاندن - جستجوی لغت در جدول جو

برنشاندن
سوار کردن
تصویری از برنشاندن
تصویر برنشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
برنشاندن
سوار کردن، بر تخت نشاندن، کسی را بر جایی نشاندن
تصویری از برنشاندن
تصویر برنشاندن
فرهنگ فارسی عمید
برنشاندن
((بَ نِ دَ))
سوار کردن، به سلطنت رساندن
تصویری از برنشاندن
تصویر برنشاندن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برفشاندن
تصویر برفشاندن
حرکت دادن دست تا هر چه در دست باشد بیفتد، برافشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درنشاندن
تصویر درنشاندن
نصب کردن چیزی در جایی مثل نصب کردن یا جا دادن دانۀ یاقوت یا فیروزه بر روی انگشتر، نشاندن، جا دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برافشاندن
تصویر برافشاندن
ساطع کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازنشاندن
تصویر بازنشاندن
فتنه را خاموش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برخواندن
تصویر برخواندن
قرائت کرردن، خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراشاندن
تصویر خراشاندن
خراش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وانشاندن
تصویر وانشاندن
باز نشاندن، فرو نشاندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درخشاندن
تصویر درخشاندن
روشن کردن، تابان و پر نور کردن
فرهنگ فارسی عمید
پایین نشاندن، ته نشین کردن، کم کردن حرارت چیزی، خاموش کردن، کم کردن حدت چیزی، آرام کردن تسکین دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردنشاندن
تصویر گردنشاندن
گردنشاندن از... زایل کردن گرد و غبار از چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هراشاندن
تصویر هراشاندن
به قی واداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراشاندن
تصویر خراشاندن
((خَ دَ))
خراش دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خراشاندن
تصویر خراشاندن
خراش دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برنهادن
تصویر برنهادن
تصویب، وضع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برنهادن
تصویر برنهادن
نصب کردن روی چیزی، نهادن، گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنجاندن
تصویر رنجاندن
رنج دادن آزردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنجاندن
تصویر رنجاندن
رنج دادن، به رنج انداختن، آزرده ساختن، برای مثال چو دانی که بر تو نماند جهان / چه رنجانی از آز جان و روان (فردوسی - ۴/۴ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رنجاندن
تصویر رنجاندن
Afflict
دیکشنری فارسی به انگلیسی
दुःख देना
دیکشنری فارسی به هندی