جدول جو
جدول جو

معنی برمال - جستجوی لغت در جدول جو

برمال
(پسرانه)
جلوی منزل، سجاده، خانهدار (نگارش کردی: بهرما)
تصویری از برمال
تصویر برمال
فرهنگ نامهای ایرانی
برمال
گریز
تصویری از برمال
تصویر برمال
فرهنگ فارسی معین
برمال
((بَ))
سینه کوه، سرابالای کوه و پشته
تصویری از برمال
تصویر برمال
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برملا
تصویر برملا
به طور آشکار و هویدا، آشکارا
برملا شدن: آشکار شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برمالیدن
تصویر برمالیدن
بالا زدن آستین یا پاچۀ شلوار، مالیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمال
تصویر رمال
رمل فروش، ریگ فروش، کسی که رمل می اندازد و فال می بیند، فال بین، فال گیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمال
تصویر رمال
رمل ها، ریگها، جمع واژۀ رمل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برماه
تصویر برماه
اسکنه، وسیلۀ فلزی دسته داری که نجاران برای سوراخ کردن چوب و یا ایجاد شیار به کار می برند، برمه، ماهه، پرما، پرماه، پرمه، بهرمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بردال
تصویر بردال
پرگار، وسیله ای دو شاخه که بر یک سر آن مداد یا نوک مداد قرار دارد و برای کشیدن دایره و اندازه گیری خط های مستقیم استفاده می شود، پرگر، پردال، دوّاره، فرکال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نرمال
تصویر نرمال
به طریق و روش معمول، به هنجار، طبیعی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برداروبرمال
تصویر برداروبرمال
کسی که چیزی از جایی برمی دارد و می گریزد
فرهنگ فارسی عمید
افزاری است درودگر انرا که بوسیله آن چوب و تخته را سوراخ کنند مثقب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برماس
تصویر برماس
لمس بساوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برمال زدن
تصویر برمال زدن
گریختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برمال کردن
تصویر برمال کردن
گریختن برمال زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برمالیدن
تصویر برمالیدن
لوله کردن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمال
تصویر ارمال
چوبیست که بدارچین سیاه ماند و بوی خوش دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برملا
تصویر برملا
آشکارا هویدا آشکارا وظاهر وهویدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمال
تصویر رمال
ریگها کسی که رمل می اندازد، فالبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نرمال
تصویر نرمال
بروش و طریق معین و معمول
فرهنگ لغت هوشیار
ورمال آقا را دمش دادن، چیزی را برداشتن و بردن و خوردن چیوکردن سر خوراکی ریختن و یکباره آنرا تمام کردن، یا وردار و ورمال. آنکه چیزی را بر میدارد و فرار میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمال
تصویر فرمال
فرانسوی ینگی (ینگ رسم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برمحل
تصویر برمحل
بموقع ومناسب، شایسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکمال
تصویر بکمال
بحد کمال، در نهایت کمال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برمثال
تصویر برمثال
نظیر، مانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمال
تصویر ارمال
چوبی است شبیه به قرفه و دارچین، بسیار خوشبو که در هند و یمن نیز روید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برماه
تصویر برماه
((بَ))
برمه، ابزاری که درودگران با آن تخته را سوراخ می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نرمال
تصویر نرمال
((نُ))
طبیعی، عادی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رمال
تصویر رمال
((رَ مّ))
فالگیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رمال
تصویر رمال
((رِ))
جمع رمل، ریگ ها، ریگستان ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برمالیدن
تصویر برمالیدن
((~. دَ))
نوردیدن، طی کردن، بالا زدن آستین و پاچه شلوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ورمال
تصویر ورمال
((وَ))
وردارنده و ورمالنده، کسی که پول یا مال اشخاص را بالا می کشد، مال مردم خور
ورمال آقا را دمش دادن: چیزی را برداشتن و بردن و خوردن، چپو کردن، سر خوراکی ریختن و یکباره آن را تمام کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نرمال
تصویر نرمال
به هنجار، بهنجار
فرهنگ واژه فارسی سره