جدول جو
جدول جو

معنی برمثال

برمثال
(بَ مِ لِ)
مرکّب از: بر فارسی + مثال عربی، نظیر. مانند:
برمثال یکی فتیله شدی
چند گردی بسایه و به یباب ؟
ناصرخسرو.
و این نواحی در میان شکسته ها و نشیب افرازهای خاکین و سنگین برمثال خرقان. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 143)،
پیرامنش از وحوش جوقی
حلقه شده برمثال طوقی.
نظامی.
این طایفۀ خرقه پوشان برمثال حیوانند. (گلستان سعدی)، وزرا برمثال اطبااند. (گلستان سعدی)، تمثّل، برمثال چیزی شدن. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا