جدول جو
جدول جو

معنی برغر - جستجوی لغت در جدول جو

برغر
(بَ غَ)
ناحیتی است (بماوراءالنهر) از بتمان میانه و دریاژه ای اندر وی است و رود بخارا از این دریاژه رود و اندر وی آبها درافتد از بتمان میانه. (یادداشت بخط دهخدا از حدود العالم) ،
{{اسم مرکّب}} آلتی آهنی تیغه مانند با لبۀ لاستیکی که بر روی شیشۀ اتومبیل از سوی برون برابر راننده قرار دهندو بوسیلۀ برق آنرا به حرکت رفت و برگشت آرند تا لبۀ لاستیکی آن شیشه را از ذرات برف یا قطرات باران پاک کند که حاجب ماوراء و مانع دیدار راننده نگردند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برفر
تصویر برفر
شان و شوکت، شکوه، بلندی قدر و منزلت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرغر
تصویر غرغر
پرنده ای صحرایی با دمی کوتاه و شبیه طاووس یا تذرو، مرغ شاخ دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برتر
تصویر برتر
بالاتر، بلندتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرغر
تصویر غرغر
غرغره، برای مثال ز بس چون و چرا کاندر دلم خاست / رسید از خیرگی جانم به غرغر (ناصرخسرو - لغت نامه - غرغر)، قصه چه کنم ز درد بیماری / شیرین جانم رسیده با غرغر (مسعودسعد - ۲۳۷)
جان به غرغر رسیدن: کنایه از جان به لب رسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرغر
تصویر فرغر
جوی کوچکی که آب از آن عبور کرده و آب کمی به جا مانده باشد، بن مضارع فرغردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بربر
تصویر بربر
وحشی، ویژگی حیوانی که اهلی نشده و از انسان گریزان باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برغو
تصویر برغو
بوق، آلت فلزی یا استخوانی میان تهی که با دهان در آن می دمند و صدا می کند، بوغ، صور برای مثال آه سحر از نایژۀ صبح برآمد / بی جان به هوا چون نفس از لولۀ برغو (آذری- مجمع الفرس - برغو)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برور
تصویر برور
بارور، باردار، بار دهنده، میوه دهنده
فرهنگ فارسی عمید
جوی آب، جایی که آب ازآن گذشته و مقدار کمی آب بجا مانده باشد خشک رودی که سیلاب از آنجا گذشته باشد و در هر جایی از آن قدری آب ایستاده باشد، آبگیر غدیر شمر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برور
تصویر برور
باردار ومیوه دار، مثمر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرغر
تصویر غرغر
مرغ شاخدار ماکیان دشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برغش
تصویر برغش
پشه
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته به روش قلب بلغور (لاروس برغل را ترکی معرب می داند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برغو
تصویر برغو
بوق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برغی
تصویر برغی
میخ پیچ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برفر
تصویر برفر
شان و شوکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برتر
تصویر برتر
بالاتر بلندتر (ماده و معنی) اعلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بربر
تصویر بربر
بربرنگاه کردن بکسی مستقیما بچشم او نگاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
هر چیز در هم شکسته و در هم کوفته عموما، گندم و جو نیم پخته که آنرا در آسیا انداخته شکسته باشند خصوصا، آشی که از گندم مذکور پزند، سخنان بزرگ حرفهای قلمبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برسر
تصویر برسر
بالای سر
فرهنگ لغت هوشیار
پسر یا مردی که در پدر و مادر یا یکی از آن دو با شخص مشترک باشد اخ اخوی داداش بردر یا برادر پدر. عم عمو. یا برادر حقیقی. برادر از یک پدر و یک مادر. یا برادر دینی. هم کیش هم مذهب. یا برادر رضاعی. پسر یا مردی که با شخص از یک پستان شیر خورده باشد پسر دایه شخص. یا برادر شوهر. مردی که اخوی شوهر زنی باشد خوسره. یا برادر مادر. دایی خال خالو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرغر
تصویر فرغر
((فَ غَ))
جوی آب، خشک رود، جایی که آب از آن گذشته و مقدار کمی آب به جا مانده باشد، گودال، آبگیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرغر
تصویر غرغر
((غُ غُ))
سخنی که زیر لب از روی خشم گفته شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرغر
تصویر غرغر
((غَ غَ))
گلو، ابتدای گلو از طرف دهان
فرهنگ فارسی معین
((بِ بِ))
حالتی است برای نگاه کردن و آن مستقیم و معنی دار به کسی یا چیزی نگاه کردن است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برتر
تصویر برتر
((بَ تَ))
بالاتر، بلندتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برغو
تصویر برغو
((بُ))
بوق، شاخ میان تهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برتر
تصویر برتر
Elite, Outstanding, Preeminent, Premium, Superior
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بربر
تصویر بربر
Barbarian
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از غرغر
تصویر غرغر
Bellowing
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برتر
تصویر برتر
элита , выдающийся , премиум , превосходный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بربر
تصویر بربر
варвар
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برتر
تصویر برتر
Elite, herausragend, Premium, überlegen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بربر
تصویر بربر
Barbar
دیکشنری فارسی به آلمانی