- برص
- مرضی است که بر پوست بدن بوجود میاید و جاجا سفید میگردد از رنگ بدن سپیدتر، یا پیسی اندام از فساد مزاج
معنی برص - جستجوی لغت در جدول جو
- برص
- پیسی، لک و پیس، لکه های سفیدی که روی پوست بدن ایجاد می شود، نوعی بیماری پوستی که با سفید شدن یا بی رنگ شدن قسمتی از پوست بدن و پر رنگ شدن قسمت های اطراف آن مشخص می شود
- برص ((بَ رَ))
- پیسی، پیسگی، کک و سفیدی که در بدن ظاهر شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خانه دیو دیو جای، ریگستان
مونث ابرص، زنی که به بیماری پیسی دچار باشد
پیس اندام آنکه به برص مبتلا باشد برص دار پیس پیسه پیساندام پیست ابقع اسلع، ماه قرص ماه قمر. یا سام ابرص
مبتلا به بیماری برص
سر شیشه شیشه بند
مونث ابرص، زنی که به بیماری پیسی دچار باشد
مقطع
مسواک
حوزه، قسمت
لاغر شدن، اضطراب کردن
خاک روی زمین، تراب
بچه گوسفند تا قبل ازشش ماهگی آراسته ونیکو آراسته ونیکو
بینائی، چشم
سختی تنگی تنگی گرفتاری. یا حیص و بیص تنگی و گرفتاری گیر و دار کشاکش
بچه موش، بچه گربه، بچه خرگوش، بچه خار پشت
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
قد و قامت، نام یکی از دو برادری که به یاری اردشیر بابکان پادشاه ساسانی برخاستند و او را به خانه خودبردند
درخش، کهربا، روشنایی
برش، قطع، کات (Cut) در هنگام فیلمبرداری به فرمانی از سوی کارگردان یا افراد مرتبط برای قطع کار دوربین صدا و بازی معمولا پس از برداشت کامل نما یا عدم رضایت کارگردان از نماهای فیلمبرداری شده گفته می شود،
کات در تدوین فیلم به معنی انتقال از نمایی به نمای دیگر برای اندازه سازی نما به لحاظ زمانی مکانی و حرکتی که با بریدن (Cutting) بخشهایی از نگاتیوهای برداشت شده و چسباندن (Joining) آنها به هم حاصل میشود.
تغییر ناگهانی از نمایی به نمای دیگر و عمل برش زدن فیلم در روی میز تدوین،
، کات به عنوان یکی از ابزارهای اصلی در دست کارگردان و تدوین گر، نقش بسیار مهمی در روایت داستان و خلق احساسات مختلف در مخاطب دارد.
کات در تدوین فیلم به معنی انتقال از نمایی به نمای دیگر برای اندازه سازی نما به لحاظ زمانی مکانی و حرکتی که با بریدن (Cutting) بخشهایی از نگاتیوهای برداشت شده و چسباندن (Joining) آنها به هم حاصل میشود.
تغییر ناگهانی از نمایی به نمای دیگر و عمل برش زدن فیلم در روی میز تدوین،
، کات به عنوان یکی از ابزارهای اصلی در دست کارگردان و تدوین گر، نقش بسیار مهمی در روایت داستان و خلق احساسات مختلف در مخاطب دارد.
تشنگی
جمع برصه، دیو جاها ریگستان ها
صفت بریدن، قاطع بران برنده
مهار شتر مسواک مسواک
زراعت، کشاورزی، ارتفاع نقطه از سطح
دور شو، دور باش، از راه دور شو
افزایش، ارزانی، چیرگی، شکستن گردن پاره لخت، حصه حظ نصیب
خشم کردن، غضب نمودن، نیست شدن، زایل گردیدن
خرجهای غیر ضروری ساختمان وبنای بلند ساختمان وبنای بلند