- برشه
- سپیدک خجک ناخن
معنی برشه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فیش، ورق، صفحه
غلام، کنیز، اسیر
شکوفه روفاندار (درخت مسواک) دیگ دیگ سنگی افزاری است درودگر انرا که بوسیله آن چوب و تخته را سوراخ کنند مثقب
آفریدگان، آفریده، خلق
روزگار، زمان
ظاهر پوست آدمی، روی پوست بدن انسان
زخمی که در روی شکم یا گردن پیدا شود
جنگل، جای پر درخت
یکی از پرندگان شکاری که جثه اش کوچک است و درازیش حداکثر تا 30 سانتیمتر میرسد. رنگ چشم این پرنده زرد است و تقریبا در تمام کره زمین بخصوص ایران و هندوستان و آسیای مرکزی فراوان است. پشتش خاکستری تیره و شکمش سفید بالکه های حنایی است. این پرنده در هوا مرغان دیگر را شکار و گاهی نیز از تخم مرغها استفاده میکند باشق قرقی واشه بش جغنه جغنک جغنق. یا باشه فلک
کج تابی
کمانه
آبگیر، تالاب
فرانسوی کمانه چوب باریکی که روی آن چند رشته چند رشته (غالبا از موی اسب) کشیده و برای نواختن آلات زهی (ویولون ویولونسل کنترباس و مانند آنها) بکار برند
شاخ درخت، کشت، زراعت
جمع بار نیکو کاران صالحان
بنده زر خرید
پاره وحصه و بهره
قاطع، برنده، برا، بیزاری، بیگناهی، وارهیدگی، وام رهی، آک رهی (آک عیب)
خانه دیو دیو جای، ریگستان
داردوست
روی پوش روپوشه
بریان شده، تف داده بو داده، پخته، هر خوردنی که آنرا بدون آب روی آتش تف داده باشند
مردم گروزه، پرگیاه
مانند برگ، تکه کاغذ
استخر کوچک، حوض آب
باک بیم
رنگ و وارنگ
ترشک
بریان شده، تف داده شده، هر چیز خوراکی که بدون آب روی آتش بریان شده
روزگار، قسمتی از وقت و زمان
مربوط به برّ مثلاً قوای بریه
کرش، فروتنی، افتادگی، تواضع