جدول جو
جدول جو

معنی برسیم - جستجوی لغت در جدول جو

برسیم
شبدر از گیاهان شبدر
تصویری از برسیم
تصویر برسیم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برسیل
تصویر برسیل
(دخترانه)
نوعی گرد نان (نگارش کردی: بهرس)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برسام
تصویر برسام
(پسرانه)
آتش بزرگ، یکی از سرداران یزدگرد ساسانی، مرکب از بر (مخفف ابر) + سام (آتش)، نام یکی از سرداران یزگرد ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برسام
تصویر برسام
درد وورم سینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسیم
تصویر ترسیم
نشانه کردن و نیک نوشتن، نقش کردن، جامه را مخطط کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برسام
تصویر برسام
سینه درد، ورم سینه، التهاب پردۀ بین کبد و قلب، ذات الجنب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برسام
تصویر برسام
((بَ))
درد سینه، التهاب پرده بین قلب و کبد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسیم
تصویر ترسیم
((تَ))
نشان گذاشتن، رسم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسیم
تصویر ترسیم
رسم کردن، کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برسم
تصویر برسم
فطیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بسیم
تصویر بسیم
روی گشاده، خندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بریم
تصویر بریم
سپیده دم، گروزه (جماعت مردم)، افسون، گله بزو میش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسیم
تصویر بسیم
(پسرانه)
خوشحال، شادمان و خندان
فرهنگ نامهای ایرانی
در آیین زردشتی شاخه های بریده درختی که هر یک از آنها را در زبان پهلوی (تاک) و (تای) گویند. در اوستای موجود سخنی نیست که دال براین باشد شاخه های مزبور را از چه درختی باید تهیه کرد. فقط در یسنای 25 بند 3 اشاره شده که برسم باید از جنس یعنی رستنیها و گیاهان باشد ولی در کتب متاء خران آمده است که برسم باید از درخت انار چیده شود. رسم برسم گرفتن در ایران بسیار قدیم است و منظور از برسم بدست گرفتن و دعا خواندن همان سپاس بجای آوردن نسبت به تنعم از نباتات است که مایه تغذیه انسان و چهار پا و وسیله جمال طبیعت است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برسی
تصویر برسی
ماندگی وکوفتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برسم
تصویر برسم
شاخه های بریده شدۀ درخت انار، مورد، سرو و مانند آنکه موبدان زردشتی هنگام اجرای برخی مراسم مذهبی به دست می گیرند، برای مثال سر و تن بشوییم و برسم به دست / چنان چون بود مرد یزدان پرست (فردوسی - ۴/۳۱۱) . از جمله شرایط برسم به دست گرفتن پاکیزگی تن و لباس است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بسیم
تصویر بسیم
خوش، خوشمزه، لذیذ
خنده رو، گشاده رو، خندان، روباز، خوش رو، فراخ رو، گشاده خد، طلیق الوجه، بشّاش، تازه رو، بسّام، روتازه
فرهنگ فارسی عمید
((بَ سَ))
شاخه بریده ای (انار یا گز) که مؤبدان زرتشتی به هنگام نیایش در دست می گرفتند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بسیم
تصویر بسیم
((بَ))
خوشرو، خندان
فرهنگ فارسی معین