جدول جو
جدول جو

معنی برزن - جستجوی لغت در جدول جو

برزن
محله
تصویری از برزن
تصویر برزن
فرهنگ واژه فارسی سره
برزن
کوی، کوچه، محله
تصویری از برزن
تصویر برزن
فرهنگ لغت هوشیار
برزن
قسمتی از شهر شامل چند خیابان و کوچه، کوی، محله، شعبه ای از شهرداری که به امور یک کوی یا محله رسیدگی می کند
تصویری از برزن
تصویر برزن
فرهنگ فارسی عمید
برزن
((بَ زَ))
کوی، محله
تصویری از برزن
تصویر برزن
فرهنگ فارسی معین
برزن
تنور، اجاق، فر، تابۀ گلی یا سفالی که روی آن نان می پزند، بریجن
تصویری از برزن
تصویر برزن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برزنی
تصویر برزنی
محلی
فرهنگ واژه فارسی سره
((بِ رِ زِ))
نوعی پارچه ضخیم و خشن که برای ساختن چادر و روکش و مانند آن ها به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برین
تصویر برین
متعالی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارزن
تصویر ارزن
معرب ارژن، چوبی که از وی عصا بسازند، یکی از غلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برون
تصویر برون
مخفف بیرون، ضد درون، منظر، آشکار، خارج، ظاهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برنز
تصویر برنز
آلیاژی است که از آمیختن مس وقلع بدست آید، مفرغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برین
تصویر برین
برتر، بالاتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بریزن
تصویر بریزن
غربال
فرهنگ لغت هوشیار
مایعی است بیرنگ با بوی مخصوص و اگر خالص باشد تقریبا مطبوع میباشد. سمی است شدید از آب سبکتر (9، 0) در 70 درجه بجوش میاید. بنزین مذکور را نباید با بنزین معمولی (اسانس نفت) اشتباه کرد. این بنزین را میتوان در موتورهای انفجاری بجای بنزین نفت بکار برد. نیز میتوان از آن باسانی عطرهای مصنوعی مختلف و عده بسیار زیادی رنگها و مواد منفجره و دارو بدست آورد و آن از گاز چراغ و تقطیر قطرانهای زغال سنگ بدست میاید یعنی از تقطیر یک تن زغال سنگ چرب تقریبا 9 کیلو گرم بنزین حاصل میگردد که 6 کیلوگرم آن از تصفیه گاز چراغ و 3 کیلوگرم از تقطیر قطران ها تهیه میشود این بنزین مانند اسانس نفت بسیار آتشگیر ولی مانند استیلن با دود زیاد میسوزند. بنزین در الکل و اتر حل میشود. حلال بسیار خوبی است یعنی ید و گوگرد و چربیها و کائوچوی خام را در خود حل می کند و از اینرو برای تهیه چسب کائوچو بکار میرود. این بنزین (بنزن) بمقدار کم در بعضی نفتها وجود دارد ولی معمولا از تصفیه بنزین معمولی (اسانس نفت) که مخلوطی است از کربور های ئیدرژن که 8 -7 -6 کربن دارد بدست میاید، بنزین معمولی (اسانس نفت) از تقطیر مواد سبک نفت معدنی بدست می آید و آن ماده مولد نیرو در اتومبیلهاست. اغلب برای آنکه نقطه اشتغال بتاخیر افتد در آن مقداری افزوده اند که پلمپ (تترااتیل) نام دارد. بسیار سمی است و باید در استعمال آن دقت کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برزو
تصویر برزو
(پسرانه)
بلند قامت، بلند بالا، کنایه از عظمت، پسر سهراب و نوه رستم دستان، نام پسر سهراب پسر رستم زال (نگارش کردی: بهرزو)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برزان
تصویر برزان
(پسرانه)
نگارش کردی: بهرزان، بارزان، نگا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برین
تصویر برین
(پسرانه)
پیشین، عریض، پهناور (نگارش کردی: بهرین)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برزین
تصویر برزین
(دخترانه)
بلند، تنومند، باشکوه، نام پسر گرشاسب، نام یکی از سرداران کیکاوس شاه ماد، نام کوهی در کردستان بین مهاباد و سردشت (نگارش کردی: بهرزین)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برزی
تصویر برزی
(دخترانه)
جای بلند، سکو، کنایه از بلند قامت (نگارش کردی: بهرزی)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرزن
تصویر فرزن
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی هرات
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گرزن
تصویر گرزن
(پسرانه)
تاجی که شاهان بر سر می گذاشتند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برزین
تصویر برزین
نار، آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برزه
تصویر برزه
شاخ درخت، کشت، زراعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برزق
تصویر برزق
پارسی تازی شده برزک برزک از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برزغ
تصویر برزغ
نشاط جوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برزش
تصویر برزش
بزرگداشت، تجلیل، پالان نهادن، زین نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برزدن
تصویر برزدن
کسی را خوار وذلیل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برزخ
تصویر برزخ
باز داشتن میان دو چیز، عالم بین دنیا وآخرت (از مرگ تا قیامت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برزج
تصویر برزج
پارسی تازی شده پرزه پرز
فرهنگ لغت هوشیار
کشیدن، حمل کردن، نقل کردن، با خود برداشتن حیوان بار کش وتندرو، اسب تندرو حیوان بار کش وتندرو، اسب تندرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بران
تصویر بران
برنده قاطع برا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برتن
تصویر برتن
مغرور، متکبر، سرکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برشن
تصویر برشن
داردوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرزن
تصویر جرزن
کسی که در قمار و بازی جر زند و دبه درآورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترزن
تصویر ترزن
گرانمایگی، ایستایی
فرهنگ لغت هوشیار