- برزغ
- نشاط جوانی
معنی برزغ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
محله
خوشه انگور
دمنده روشن تابان
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
بلند قامت، بلند بالا، کنایه از عظمت، پسر سهراب و نوه رستم دستان، نام پسر سهراب پسر رستم زال (نگارش کردی: بهرزو)
شاخ درخت، کشت، زراعت
کوی، کوچه، محله
پارسی تازی شده برزک برزک از گیاهان
بزرگداشت، تجلیل، پالان نهادن، زین نهادن
باز داشتن میان دو چیز، عالم بین دنیا وآخرت (از مرگ تا قیامت)
پارسی تازی شده پرزه پرز
رگ زن
حائل و فاصله بین دو چیز، عالم بین دنیا و آخرت، از هنگام مرگ تا روز قیامت، کنایه از تشویش، نگرانی، سردرگمی، در علم جغرافیا قطعۀ زمین باریکی میان دو دریا که دو قطعه خشکی وسیع را به یکدیگر متصل می کند
قسمتی از شهر شامل چند خیابان و کوچه، کوی، محله، شعبه ای از شهرداری که به امور یک کوی یا محله رسیدگی می کند
بزرک، تخم کتان که از آن روغن می گیرند، دانۀ گیاه کتان
شاخ درخت
ناز، کرشمه
خوشۀ انگور، سپریغ
روشن، تابان، درخشان
تنور، اجاق، فر، تابۀ گلی یا سفالی که روی آن نان می پزند، بریجن
Purgatory
чистилище
Fegefeuer
чистилище
czyściec
purgatório
purgatorio
purgatorio