قد، قامت، بالا، بلندی، برای مثال ببودند یک هفته بر برز کوه / سر هفته گشتند یکسر ستوه (فردوسی۲ - ۳/۱۴۵۳)پشته، کوه، بزرگی، شکوه، برای مثال فروکوفتند آن بتان را به گرز / نه شان رنگ ماند و نه فرّ و نه برز (عنصری - ۳۵۶)زیبایی
قد، قامت، بالا، بلندی، برای مِثال ببودند یک هفته بر برز کوه / سرِ هفته گشتند یکسر ستوه (فردوسی۲ - ۳/۱۴۵۳)پشته، کوه، بزرگی، شکوه، برای مِثال فروکوفتند آن بتان را به گرز / نه شان رنگ ماند و نه فرّ و نه برز (عنصری - ۳۵۶)زیبایی
زراعت. (غیاث اللغات). کشت و زراعت و کشاورزی. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). و آنرا ورز نیز خوانند. (انجمن آرا) : و این ناحیتی است که اندر وی کشت وبرز نیست مگر اندک. (حدود العالم) ... و با نعمت بسیار و کشت و برز. (حدود العالم). و این (ناحیت جبال) ناحیتی است بسیار کشت و برز و آبادان. (حدود العالم). منوب و بردون دو شهرکست خرم و آبادان و بانعمت بسیار و کشت و برز. (حدود العالم).
زراعت. (غیاث اللغات). کشت و زراعت و کشاورزی. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). و آنرا ورز نیز خوانند. (انجمن آرا) : و این ناحیتی است که اندر وی کشت وبرز نیست مگر اندک. (حدود العالم) ... و با نعمت بسیار و کشت و برز. (حدود العالم). و این (ناحیت جبال) ناحیتی است بسیار کشت و برز و آبادان. (حدود العالم). منوب و بردون دو شهرکست خرم و آبادان و بانعمت بسیار و کشت و برز. (حدود العالم).
حائل و فاصله بین دو چیز، عالم بین دنیا و آخرت، از هنگام مرگ تا روز قیامت، کنایه از تشویش، نگرانی، سردرگمی، در علم جغرافیا قطعۀ زمین باریکی میان دو دریا که دو قطعه خشکی وسیع را به یکدیگر متصل می کند
حائل و فاصله بین دو چیز، عالم بین دنیا و آخرت، از هنگام مرگ تا روز قیامت، کنایه از تشویش، نگرانی، سردرگمی، در علم جغرافیا قطعۀ زمین باریکی میان دو دریا که دو قطعه خشکی وسیع را به یکدیگر متصل می کند