- برخور
- شریک، بهره ور
معنی برخور - جستجوی لغت در جدول جو
- برخور
- بهره ور، بهره بر، شریک، انباز
- برخور ((بَ خُ))
- بهره مند، شریک، انباز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصادم، ضربه، تماس، تصادف
بهم خوردن دو چیز، تصادف
تصادف، ملاقات، به هم رسیدن دو چیز یا دو تن هنگام رد شدن و گذشتن از جایی
برخورد کردن: همدیگر را دیدن، ملاقات کردن، تصادف کردن، کنایه از باشدت وخشونت رفتار کردن
برخورد کردن: همدیگر را دیدن، ملاقات کردن، تصادف کردن، کنایه از باشدت وخشونت رفتار کردن
Impingement
воздействие
Beeinträchtigung
naruszenie
interferência
interferenza
interferencia
interférence
botsing
การกระทบ
gangguan
टकराव
הִתְנַגְּשׁוּת
çarpışma
mgongano
সংঘর্ষ
مداخلت
حائز اهمیت، قابل، مناسب، مستحق
خوراک و قوت، میل و خواهش، پر مور
نیم خورده آب چهار پایان
لایق، سزاوار، صالح
بروی خود، بخود بالیدن