- برخوابه
- توشک تشک، همخوابه هم بستر
معنی برخوابه - جستجوی لغت در جدول جو
- برخوابه ((بَ خا بِ یا بَ))
- توشک، تشک، همخوابه، هم بستر
- برخوابه
- تشک، زیرانداز آکنده از پشم یا پنبه که روی تخت خواب یا زمین می اندازند و بر آن می نشینند یا می خوابند، بستر، توشک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیداری، خوابیدن نتوانستن، هوشیار
شکم پرست
آنکه اجازۀ شرفیابی به حضور پادشاه را بخواهد
((تَ خا نِ))
فرهنگ فارسی معین
نوعی خوراک ساخته شده از گندم و شیر که آن را پخته به شکل گلوله در می آورند و خشک کرده برای زمستان نگه می دارند، ترینه
ترخینه، خوراکی که با گندم نیم کوفته و شیر یا آبغوره بپزند و بعد آن را به شکل گلوله درآورند و خشک کنند و برای زمستان نگه دارند
شکم پرست، برای مثال کشد مرد پرخواره بار شکم / وگر درنیابد کشد بار غم (سعدی۱ - ۱۴۷)
بالای حجره، تاقچه بلند
بیدار، آنکه نتواند بخوابد، هوشیار
خواهش، در خواست
شریک
بد اندیش، کینه دار
خواب آلود
فنی است از کشتی قدیم
درخواست، خواهش، بازخواست
آنکه بسیار بخوابد، خوابناک، خواب آلود
کسی که بدی دیگران را بخواهد، بداندیش، کینه جو
بالاخانه، خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، خانۀ تابستانی، بالاخانۀ بادگیردار
پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بربار، بروار، غرفه
پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بربار، بروار، غرفه
پرآز، آزور، حریص
Malicious, Meanspirited
злой , злобный
bösartig, niederträchtig
złośliwy, podły
malicioso, mesquinho
malizioso, cattivo
malicioso, mezquino
malicieux, méchant
boos, gemeen
ชั่วร้าย , ใจร้าย
jahat, jahat hati