جدول جو
جدول جو

معنی برجوشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

برجوشیدن
به جوشش آمدن
تصویری از برجوشیدن
تصویر برجوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
برجوشیدن
جوشیدن، به جوشش آمدن، برافروخته شدن از خشم
تصویری از برجوشیدن
تصویر برجوشیدن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درپوشیدن
تصویر درپوشیدن
دربرکردن، بتن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرموشیدن
تصویر فرموشیدن
فراموش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرموشیدن
تصویر فرموشیدن
فراموش کردن، برای مثال نفرموشم ز دل یاد تو هرگز / نه روز رام نه روز هزاهز (فخرالدین اسعد - ۱۱۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برکشیدن
تصویر برکشیدن
استخراج کردن، برآوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خروشیدن
تصویر خروشیدن
بانگ زدن، فریاد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برکشیدن
تصویر برکشیدن
بالا کشیدن، بالا بردن
بیرون آوردن
تربیت کردن
پروردن، کسی را ترقی دادن و بر مرتبۀ او افزودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروشیدن
تصویر فروشیدن
مقابل خریدن، واگذار کردن چیزی به کسی در ازای دریافت پول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروشیدن
تصویر فروشیدن
فروختن: زودتر استر فروشید آن حریص یافت از غم و ز زیان آن دم محیص
فرهنگ لغت هوشیار
مایل بدوستی و معاشرت و موانست با مردم نبودن، مقابل جوشیدن، نجوشیدن با مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برکشیدن
تصویر برکشیدن
((~. کِ دَ))
بالا کشیدن چیزی، پیشرفت کردن، بلند مرتبه ساختن، چین دار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خروشیدن
تصویر خروشیدن
((خُ دَ))
بانگ برزدن، فریاد کشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خروشیدن
تصویر خروشیدن
بانگ و فریاد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوشیدن
تصویر بوشیدن
ملاحظه کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
حاصل شدن جوش به واسطه حرارت و یا تخمیر و انقلاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
به جوش آمدن آب و هر مایع دیگر بر اثر حرارت، غلیان، بیرون آمدن آب از زمین و چشمه با حالتی که انگار در حال جوشیدن است، کنایه از خشمگین شدن، کنایه از شورش و هنگامه بر پا کردن، سر و صدا کردن، کنایه از مضطرب شدن، به جوش آمدن، شوریده دل شدن، جوشاندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
((دَ))
به جوشش آمدن، فوران کردن آب از زمین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جوشیدن
تصویر جوشیدن
Spurt
دیکشنری فارسی به انگلیسی
фонтанировать
دیکشنری فارسی به روسی