- برجاس
- آماجگاه، نشانه تیر وغیره
معنی برجاس - جستجوی لغت در جدول جو
- برجاس
- هدف، نشانۀ تیر، آماجگاه،
برای مثال کسان مرد راه خدا بوده اند / که برجاس تیر بلا بوده اند (سعدی۱ - ۲۹۰)
- برجاس ((بُ))
- هدف، نشانه تیر. آماجگاه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
غافل ونادان وخواب آلوده
چاه ژرف
ستاره مشتری
مستقرثابت، پایدار پایا باقی. یا برجای بودن، در محل خود بودن، ثابت بودن برقرار بودن، بجایدر جای، در حق دربارهء. توضیح لازم الاضافه است
لمس بساوش
مرد دلاور وپاک نژاد، قهرمان ودلیر
غافل، برای مثال نامه ها پیش تو همی آید / هم ز بیداردل هم از برناس (ناصرخسرو۱ - ۲۸۶) ، نادان، خواب آلوده
ژرفا سنج ژرفا یاب
سنگ یا آهنی که به ریسمان ببندند و در چاه آویزان کنند برای اندازه گیری عمق آن
سیّارۀ مشتری، در علم نجوم پنجمین و بزرگ ترین سیارۀ منظومۀ شمسی، زاوش، زوش، زاووش، قاضی فلک، ژوپیتر، هرمز، زواش، سعد السّعود، سعد اکبر، اورمزد، قاضی چرخ
ثابت، برقرار، استوار
دریا، ابر غرنده، شتر بانگ کننده
دیفرو جاس دیفروغس یونانی گدازه، ارشاد (مرقشیشا حجر النور) جسمی است که پس از ذوب مس و طلا و نقره در ته کوره یا بوته باقی ماند، گلی است که سابقا از جزیره قبرس آنرا می آورند مرقشیشای معدنی