معنی برجاس - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با برجاس
برجاس
- برجاس
- هدف، نشانۀ تیر، آماجگاه، برای مِثال کسان مرد راه خدا بوده اند / که برجاس تیر بلا بوده اند (سعدی۱ - ۲۹۰)
فرهنگ فارسی عمید
برجای
- برجای
- مستقرثابت، پایدار پایا باقی. یا برجای بودن، در محل خود بودن، ثابت بودن برقرار بودن، بجایدر جای، در حق دربارهء. توضیح لازم الاضافه است
فرهنگ لغت هوشیار