تنیدن: گر تنم از جامه برهنه شود علم و خرد گرد تنم برتنم. ناصرخسرو. جانت برهنه است و تو این تار و پود بر تن تاریک همی برتنی. ناصرخسرو. گرد خود چون کرم پیله برمتن بهر خود چه میکنی اندازه کن. مولوی. رجوع به تنیدن شود
تنیدن: گر تنم از جامه برهنه شود علم و خرد گرد تنم برتنم. ناصرخسرو. جانت برهنه است و تو این تار و پود بر تن تاریک همی برتنی. ناصرخسرو. گرد خود چون کرم پیله برمتن بهر خود چه میکنی اندازه کن. مولوی. رجوع به تنیدن شود
بالا بردن بلند کردن بر افراشتن، پروردن تربیت کردن، بیرون کشیدن استخراج کردن، پیدا نمودن ظاهر ساختن، افراختن (بنا و مانند آن)، تعمیر کردن مرمت کردن اصلاح کردن، تمام کردن تکمیل کردن، انباشتن پر کردن، قبول کردن پذیرفتن و انجام دادن تقاضا و حاجت کسی را: حاجت او را برآورد
بالا بردن بلند کردن بر افراشتن، پروردن تربیت کردن، بیرون کشیدن استخراج کردن، پیدا نمودن ظاهر ساختن، افراختن (بنا و مانند آن)، تعمیر کردن مرمت کردن اصلاح کردن، تمام کردن تکمیل کردن، انباشتن پر کردن، قبول کردن پذیرفتن و انجام دادن تقاضا و حاجت کسی را: حاجت او را برآورد