جدول جو
جدول جو

معنی براری - جستجوی لغت در جدول جو

براری
جمع بریه صحراها خشکیها
تصویری از براری
تصویر براری
فرهنگ لغت هوشیار
براری
بریه ها، صحرا، بیابان، جمع واژۀ بریه
تصویری از براری
تصویر براری
فرهنگ فارسی عمید
براری
((بَ))
جمع بری، صحراها، خشکی ها
تصویری از براری
تصویر براری
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برابری
تصویر برابری
انطباق، موازنه، تساوی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بلاری
تصویر بلاری
بلوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقراری
تصویر بقراری
بقراری که. از قراری که بشرحی که
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقاری
تصویر بقاری
پتیاره، ردوغ سره (صریح)
فرهنگ لغت هوشیار
دستگاهی است که در زمستان برای گرم کردن هوای اطاق بکار میرود و در آن نفت یا زغال یا هیزم میسوزانند و یا برق یا گاز کار میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دراری
تصویر دراری
ستارگان درخشان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ذریه. فرزندان اولاد (انس و جن)، زنان، جمع ذریه، تخمه ها آدمیان و پریان زایک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بواری
تصویر بواری
بالاج فروش (بلاج بوریا آنندراج)
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به بهار ربیعی: ابر بهاری. ابری که در فصل بهار در آسمان پدید آید. یا اعتدال بهاری. اعتدال ربیعی. یا باران بهاری. بارانی که در فصل بهار بارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برادری
تصویر برادری
اخوت وبرادر بودن، خویشی
فرهنگ لغت هوشیار
جامه کهنه و مانند آن که در وجه برات مواجببمردم دهند، مردمی که در عروسی همراه داماد بخانه عروس روند
فرهنگ لغت هوشیار
برابربودن تساوی، هموزنی همسنگی تساوی، همواری، همدوشی همسانی همردیفی، تطابق مطابق بودن معادل بودن، برابری سال 1340 هجری شمسی با 1381 هجری قمری
فرهنگ لغت هوشیار
بی سواد عامی. توضیح در عربی بمعنی ظاهر از هر چیز و ضد (جوانی) است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برتری
تصویر برتری
فضل، اعتلا، تفوق، رفعت، مزیت، والاتری، ارفعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراری
تصویر سراری
جمع سریه، کنیزکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برابری
تصویر برابری
برابر بودن، هم وزن یا هم سر بودن، رو به رو شدن
برابری کردن: با کسی رو به رو شدن، دعوی هم سنگی و هم زوری کردن، ستیزه کردن، همدوش و هم ردیف بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دراری
تصویر دراری
ستارگان بزرگی که نامشان را ندانند، ستارگان درخشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سراری
تصویر سراری
سریت ها، کنیزهای مخصوص هم بستر شدن، جمع واژۀ سریت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
دستگاهی که در زمستان برای گرم کردن هوای اتاق به کار می رود و در آن هیزم، زغال، گاز یا نفت می سوزانند یا با برق کار می کند
بخارایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بربری
تصویر بربری
زبانی از خانوادۀ زبان های سامی - حامی که با زبان عربی مخلوط شده و قسمت عمدۀ لغات آن عربی است
نوعی نان سنتی ضخیم، این نوع نان پس از انقلاب مشروطه، به وسیلۀ قوم بربر در برخی شهرهای ایران رواج یافت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طراری
تصویر طراری
کیسه بری بریکبری ترفندگری کسیه بری، دزدی، گربزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراری
تصویر فراری
گریزان گریزان، در حال گریز
فرهنگ لغت هوشیار
درزی، گوشتفروش، پیشه ور، نای زن، شهرباش (دربخشی از مازندران) مزیر کارگر مزدبگیر کشاورزی (گویش مازندرانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
دستگاهی که در زمستان برای گرم کردن هوای فضاهای بسته مثل اتاق، کلاس، مغاز، و... به کار برند و در آن با سوزاندن نفت، هیزم و غیره حرارت ایجاد شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برتری
تصویر برتری
بالاتری، بلندتری، اولویت، رجحان
فرهنگ فارسی معین
((بَ بَ))
نوعی نان ایرانی گرد یا بیضی کلفت تر از تافتون با رویه معمولاً شیاردار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برانی
تصویر برانی
((بِ رّ))
بی سواد، عامی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دراری
تصویر دراری
((دَ رِ))
ستارگان درخشان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذراری
تصویر ذراری
((ذَ))
جمع ذریه، فرزندان، اولاد، زنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طراری
تصویر طراری
کیسه بری، حیله گری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برادری
تصویر برادری
برادر بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برتری
تصویر برتری
بالاتری، رجحان
فرهنگ فارسی عمید