- برآشوفتن
- خشمگین شدن غضبناک گردیدن، فتنه برپا کردن شور و غوغا بپاکردن
معنی برآشوفتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عصبانی شدن
ناراحت شدن، خشمگین شدن
خشمگین شدن، شور و غوغا کردن، برای مثال برآشوبد ایران و توران به هم / ز کینه شود زندگانی دژم (فردوسی - ۲/۳۱۱)
عصبانی
خشمگین، عصبانی، خشمناک، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غراشیده، غضبان، غضوب
شوریده وپریشان
پریشان شدن، آشفته شدن، شوریده شدن، آشفتن، شوریدن، بشولیدن، پشولیدن، پریشیدن، پژولیدن، برهم خوردن
به هم برآمدن،برای مثال نه مردی بود خیره آشوفتن / به زیراندرآورده را کوفتن (فردوسی - ۴/۲۶۳)
به هم برآمدن،