- بذ
- چیرگی، مانند همتا، تک
معنی بذ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تخم پاشیدن
دانه افشانی
دانه، تخم
لاتینی ک شاه بانگ ازگیاهان شاه بانک
سخن چین، ول زبان
ناسزاگوی
بیهوده گو بد زبان بی شرم، بد زبان ناسزاگوی
سخی وبخشنده، عطا کننده
جمع ذوق، راهنمایان، کهان، سبک رفتاران
سخن چین، ول زبان جمع بذر
دور اندیشی، ستبری، چستی، فربهی، بردباری، توان، نیک اندیشی
شوخی کن لاغ گو
لطیفه گو، شوخ
بزله پارسی است شوخی لاغ (دار برهان قاطع: بزله) کپراس کار جامه جامه باد روزه سخن دلکش، شوخی هزل لطیفه. توضیح (بذله) در عربی بمعنی جامه باد روزه و لباس کار استعمال شده
بخشیدن بخشش کردن بخشش کردن
بخشش، عطا
راهنما، که، سبک رفتار
تراویده، تراویدن بیم
بنگو اسپغول از گیاهان
بنگ دانه توضیح این کلمه را بصورت بزرالبنج هم نویسند بدی اللسان: آنکه سخنان درشت و ناسزا گوید
دلیک میوه گلی است به رنگ سرخ
سوارن خاکشی
پارسی تازی شده بر زبنگ منگ
برز افشانی تخم افشانی پاشیدن بذر
دانه، تخم
گردنکشی
پارسی تازی شده بره بزغاله
بسیار بذل کننده بخشنده سخی
از پارسی برزافشان
پراشیدگی (بد حالی) سخت گذرانی
پراشیدگی (بد حالی) سخت گذرانی بد حالی، تواضع (در لباس پوشیدن)
به خود بذات خویش بنفسه بخودی خود
فحش گفتن، بدزبانی، هرزه، چیرگی، مانند همتا، تک تندی دشنام بد زبانی