- بدیهیات (بَ هی یا)
جمع واژۀ بدیهیه. (یادداشت مؤلف). اشیائی که علم آنها موقوف به تفکر نباشد. (آنندراج) ، ماشینی که بدان در مزرعه بذر افشانند. (یادداشت مؤلف).
- ، مقدار بذر که در زمینی افکنند:بذرافشان این ده پنج خروار است. (یادداشت مؤلف).
- بذرافشانی، تخم افشانی. پاشیدن بذر. (فرهنگ فارسی معین).
- بذرپاش، پاشندۀ بذر: ماشین بذرپاش. (از یادداشت مؤلف).
- بذرقطونا، اسپرزه. اسپغول. اسفرزه. شکم پاره. قارنی یارق. قطونا. (یادداشت مؤلف). در تحفۀ حکیم مؤمن بصورت بزر قطونا و مترادف اسپرزه آمده:
تو بذر قطونا شدی ای شهرۀ شهر
بیرون همه تریاک و درون سو همه زهر.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 720).
و رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن ذیل بزر قطونا شود.
- بذرگیری، گرفتن بذر از نباتات برای کشت دیگر. (یادداشت مؤلف).
ترکیبهای دیگر:
- بذر الارجوان. بذر الاصفر. بذر الابخره. بذر البصل. بذر البطیخ. بذر البنج الهندی. بذر الجرجیر. بذر الجزر. بذر الجوزالبری. بذر الحجری. بذر الخباری. بذر الخطمی. بذر الخمم. بذر الدندالاسود. بذرالرمان البری. بذر الریحان. بذر السپندان. بذر الشبت. بذر العصفر. بذر الفجل. بذر الفرفخ. بذر الفنجنکشت. بذر القمر. بذر القنا. بذر القنب. بذر القند. بذرالکثوث. بذر الکراث. بذر الکرفس الجبلی. بذر المرو. بذر الورد. بذر الورداء. بذر الهلیون. بذر الهندباء. بذر الهوه (بذر الهوت). بذر بلاسقیس. بذر رازیانج رومی. رجوع به بزر و ترکیبات آن و تحفۀ حکیم مؤمن ومخزن الادویه شود.
، اول گیاهی که از تخم برآید یاآن که رنگی داشته باشد. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). ج، بذور، بذار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس) ، نسل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
- ، مقدار بذر که در زمینی افکنند:بذرافشان این ده پنج خروار است. (یادداشت مؤلف).
- بذرافشانی، تخم افشانی. پاشیدن بذر. (فرهنگ فارسی معین).
- بذرپاش، پاشندۀ بذر: ماشین بذرپاش. (از یادداشت مؤلف).
- بذرقطونا، اسپرزه. اسپغول. اسفرزه. شکم پاره. قارنی یارق. قطونا. (یادداشت مؤلف). در تحفۀ حکیم مؤمن بصورت بزر قطونا و مترادف اسپرزه آمده:
تو بذر قطونا شدی ای شهرۀ شهر
بیرون همه تریاک و درون سو همه زهر.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 720).
و رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن ذیل بزر قطونا شود.
- بذرگیری، گرفتن بذر از نباتات برای کشت دیگر. (یادداشت مؤلف).
ترکیبهای دیگر:
- بذر الارجوان. بذر الاصفر. بذر الابخره. بذر البصل. بذر البطیخ. بذر البنج الهندی. بذر الجرجیر. بذر الجزر. بذر الجوزالبری. بذر الحجری. بذر الخباری. بذر الخطمی. بذر الخمم. بذر الدندالاسود. بذرالرمان البری. بذر الریحان. بذر السپندان. بذر الشبت. بذر العصفر. بذر الفجل. بذر الفرفخ. بذر الفنجنکشت. بذر القمر. بذر القنا. بذر القنب. بذر القند. بذرالکثوث. بذر الکراث. بذر الکرفس الجبلی. بذر المرو. بذر الورد. بذر الورداء. بذر الهلیون. بذر الهندباء. بذر الهوه (بذر الهوت). بذر بلاسقیس. بذر رازیانج رومی. رجوع به بزر و ترکیبات آن و تحفۀ حکیم مؤمن ومخزن الادویه شود.
، اول گیاهی که از تخم برآید یاآن که رنگی داشته باشد. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). ج، بذور، بذار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس) ، نسل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
