- بدکار
- آنکه مرتکب کارهای بد شود، بدکردار، بدفعل، گنهکار
معنی بدکار - جستجوی لغت در جدول جو
- بدکار
- بدعمل، بدکردار، شریر، گنهکار، کسی که مرتکب کارهای زشت و ناپسند می شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بدکرداری، بدکار بودن
مدیون، مقروض
کسی که کاری ندارد بیشغل بی پیشه، آنکه منصب و مقامی ندارد
تعطیل
آنکه مرتکب کارهای بد شود بد کردار بد عمل بد فعل بدفعال، شریر موذی، فاسق فاجر زنا کار لواط کننده
مدیون، کسی که بدیگری پولی را مقروض است، قرضدار
بداندیش، بدخواه
آگاه به کار، مسلط بکار
بدخواه، بدنیت، بداندیش، بدطینت
کسی که کار، شغل و پیشه ای ندارد
وام دار، قرض دار، مدیون، کسی که چیزی یا پولی وام دارد و باید بدهد
شیار، زمینی که آن را شیار کرده و تخم پاشیده باشند، زمین شیار شده، برای مثال تا زنده ام مرا نیست جز مدح تو دگر کار / کشت و درودم این است خرمن همین و شدکار (رودکی - ۵۲۳)
Jobless, Unemployed
безработный
arbeitslos
безробітний
bezrobotny
desempregado
disoccupato
desempleado
sans emploi, au chômage
werkloos
ว่างงาน
menganggur, pengangguran
عاطلٌ , غير عاملٍ
बेरोजगार , बेरोजगार
מובטל , מובטל
無職の , 失業中の
실업 중인