- بدسگان
- نیلوفر صحرایی
معنی بدسگان - جستجوی لغت در جدول جو
- بدسگان
- گیاهی با ساقه های باریک، دراز و زرد رنگ که معمولاً در نیزارها و آب های ایستاده می روید، عشقه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نیلوفر صحرایی
بداندیش
نیلوفر صحرایی
بدسگان، گیاهی با ساقه های باریک، دراز و زرد رنگ که معمولاً در نیزارها و آب های ایستاده می روید، عشقه
بداندیش، بدخواه، برای مثال تو نیکوروش باش تا بدسگال / نیابد به نقص تو گفتن مجال (سعدی۱ - ۱۳۳)
مشکوک
منحوس، نحس
آرشیویست
اکابر
خانه بتان بیت الاصنام، خانه خدا، کوه بیستون
اعاظم، اکابر، اشخاص مهم، سران، اعیان، اشراف
جمع بنده. بنده ها، در خطاب شفاهی و کتبی به شاه: (بندگان اعلی حضرت همایونی) گویند و نویسند. یا بندگان اشرف. در خطاب به شاه و امیر بکار برده میشده
جایی که درخت بید بسیار باشد
آنچه بفرزند رسیده باشد از پدر
آبدستان ابریق آفتابه
آفتابه که با آن دست وروی میشویند
خوارزمی (گمان می رود همان پاسبان پارسی باشد) دستیار، باژ گیر، پاسبان
کهنه، قدیم، دیرینه، کهن، زمان گذشته، ضد نو
بتخانه بتکده
نگاهدارنده حافظ نگهبان، خزانه دار، کسی که نامه ها و سندهای اداری را در محلی ضبط کند ضباط
بداندیش بدخواه، بدگوی مقابل نیکو سگال
جانی که گلهای خوشبو در آن بسیار باشد، باغ باصفا