جدول جو
جدول جو

معنی بدران - جستجوی لغت در جدول جو

بدران
گیاهی مانند ترب و بسیار بدبو، گندگیاه، برای مثال عیب بدران مکن و هرچه بود نیکو بین / که به صحرای جهان هیچ نروید بیکار (بسحاق اطعمه - مجمع الفرس - بدران)
تصویری از بدران
تصویر بدران
فرهنگ فارسی عمید
بدران
(گَ زَ دَ / دِ)
بدراننده. (برهان قاطع). آنکه بد می راند (اسب یا وسیلۀ نقلیه را). مقابل نیک ران. (فرهنگ فارسی معین) ، چموش. شموس. یک دنده. (یادداشت مؤلف).
به خاموشی ز مکر دشمن بدرگ مشو ایمن
که توسن گوش خواباند لگدها در قفا دارد.
صائب
لغت نامه دهخدا
بدران
(بَ)
سبزه و رستنی بود مانند ترب و آن بغایت گنده و بدبوی باشد و آن را گندگیا نیز گویند. (برهان قاطع) (از انجمن آرا) (از آنندراج) :
عیب بدران مکن و هرچه بود نیکو بین
که به صحرای جهان هیچ نروید بیکار.
بسحاق اطعمه (از انجمن آرا) ، آنکه سخت سوار اسب شود. (فرهنگ فارسی معین). دشوار در سوار شدن. (ناظم الاطباء) ، بدقدم. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین).
مقابل خوش رکاب. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
بدران
(بَ)
آنکه ران وی زشت و بد باشد. (ناظم الاطباء) ، بیرون آوردن:
بدرمی کنند آبگینه ز سنگ
کجا ماند آیینه در زیر زنگ.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بردان
تصویر بردان
(پسرانه)
نام یکی از پادشاهان اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باران
تصویر باران
(دخترانه و پسرانه)
قطره های آب که بر اثر مایع شدن بخار آب موجود در جو زمین ایجاد می شود و بر زمین می ریزد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صدران
تصویر صدران
(پسرانه)
صدر (عربی) + ان (فارسی) رؤسا و بزرگان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بفران
تصویر بفران
(دخترانه)
معصوم و روپاک مانند برف (نگارش کردی: بهفران)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بادران
تصویر بادران
فرشتۀ حرکت دهندۀ باد، برای مثال آدمی چون کشتی است و بادبان / تا کی آرد باد را آن بادران (مولوی - ۳۴۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جدران
تصویر جدران
جدارها، دیوارها، جمع واژۀ جدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دبران
تصویر دبران
یکی از منازل قمر مشتمل بر پنج ستاره در برج ثور، ستاره ای در چشم صورت فلکی ثور، عین الثور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوران
تصویر بوران
سرمای سخت و باد شدید که با برف یا باران همراه است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدرام
تصویر بدرام
سرکش، نافرمان، برای مثال چرخ «بدرام» تا که شد رامش / از کواکب چو خلد شد بدرام (شمس فخری - مجمع الفرس - بدرام)، حیوانی که به آسانی رام نشود
پدرام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باران
تصویر باران
قطره های آب که در نتیجۀ سرد و مایع شدن بخارهای آب موجود در جو زمین حاصل می شود و بر زمین فرو می ریزد
باران بهاری: بارانی که در فصل بهار بیاید
باران مصنوعی: بارانی که با پخش کردن مواد شیمیایی بر فراز ابرها به وسیلۀ هواپیما به وجود آید
باران سرخ: بارانی که لکه های سرخ بر زمین باقی می گذارد و آن به علت وجود ذرات غباری است که از بعضی صحراها به خصوص صحراهای افریقا به طبقات بالای جو رفته و با قطره های باران به زمین فرو می ریزد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بکران
تصویر بکران
بنکران، ته دیگ پلو، غذایی که ته دیگ چسبیده و برشته شده باشد، ته دیگ
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
دهی ازبخش هندیجان شهرستان خرمشهر است. 230 تن سکنه دارد. محصول آن غلات است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 6) ، بدعمل. بدکردار. گمراه. آنکه به کارهای ناشایست پردازد:
کدامین بدره از ره برده بودت
کدامین دیو تلقین کرده بودت.
نظامی.
صرف شد آن بدره هوا در هوا
مفلس و بدره ز کجا تا کجا.
نظامی.
- بدره کردن، بدکردار و بدعمل و گمراه کردن:
نگه داراز آموزگار بدش
که بدبخت و بد ره کند چون خودش.
سعدی (بوستان).
رجوع به بدراه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از جدران
تصویر جدران
جمع جدر، دیواره ها جمع جدار دیوارها، جمع جدر دیوارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدران
تصویر غدران
پیمان شکنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدران
تصویر قدران
توانستن، قادر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدران
تصویر مدران
چرک آلوده
فرهنگ لغت هوشیار
دیده گاو خوان چهارم از ماهخوان ها (منازل قمر) زبانزد اختر شناسی پییگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوران
تصویر بوران
سرمای سخت و باد شدید که با برف و باران همراه باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدراه
تصویر بدراه
ستوری که بد راه رود بد رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بردان
تصویر بردان
بامداد و شام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باران
تصویر باران
قطره های آبی که از ابر بر روی زمین میریزد، بارش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادران
تصویر بادران
حرکت دهنده باد، فرشته ای که باد را حرکت دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بحران
تصویر بحران
تغییری است که بیمار پیدا میکند در تب ولرز که هر روز اضافه میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیران
تصویر بیران
ویران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکران
تصویر بکران
ته دیگ پلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بعران
تصویر بعران
جمع بعیر، اشتران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادران
تصویر ادران
چرکینی، خشک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باران
تصویر باران
قطره های آبی که به صورت پیاپی از ابر می بارد. مجازاً، ریزش فراوان و پیاپی چیزی
باران آمدن و خون شستن: کنایه از بلای عظیم آمدن و باعث قتل عام شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پدران
تصویر پدران
آباء
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بحران
تصویر بحران
چالش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بوران
تصویر بوران
برف باد
فرهنگ واژه فارسی سره