معنی بدران
- بدران (گَ زَ دَ / دِ)
- بدراننده. (برهان قاطع). آنکه بد می راند (اسب یا وسیلۀ نقلیه را). مقابل نیک ران. (فرهنگ فارسی معین) ، چموش. شموس. یک دنده. (یادداشت مؤلف).
به خاموشی ز مکر دشمن بدرگ مشو ایمن
که توسن گوش خواباند لگدها در قفا دارد.
صائب
