جدول جو
جدول جو

معنی بدران

بدران
(بَ)
سبزه و رستنی بود مانند ترب و آن بغایت گنده و بدبوی باشد و آن را گندگیا نیز گویند. (برهان قاطع) (از انجمن آرا) (از آنندراج) :
عیب بدران مکن و هرچه بود نیکو بین
که به صحرای جهان هیچ نروید بیکار.
بسحاق اطعمه (از انجمن آرا) ، آنکه سخت سوار اسب شود. (فرهنگ فارسی معین). دشوار در سوار شدن. (ناظم الاطباء) ، بدقدم. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین).
مقابل خوش رکاب. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا