جدول جو
جدول جو

معنی بدباطن - جستجوی لغت در جدول جو

بدباطن
بددل، بدذات، بدفطرت
تصویری از بدباطن
تصویر بدباطن
فرهنگ فارسی عمید
بدباطن
(بَ طِ)
منافق و دورو. (آنندراج). بدفطرت. بدذات. بددل. (ناظم الاطباء). که بدکسان خواهد: عور. خوش ظاهر بدباطن. (یادداشت مؤلف). طناقه، بدباطن گردیدن. (منتهی الارب) :
ز خاکساری بدباطنان فریب مخور
شود گزنده چو زنبور گشت خاک آلود.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
بدباطن
دورو، بدفطرت، بدذات
تصویری از بدباطن
تصویر بدباطن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بوبان
تصویر بوبان
(پسرانه)
بهسوی بالا (نگارش کردی: بوبان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بابان
تصویر بابان
(دخترانه)
خانه پدری، نام عشیره ای در کردستان، نام منطقه ای در کردستان، لقب چند تن از احکام سلسله بابان، شکرالله بابان چهره معاصر ادبیات کرد (نگارش کردی: بابان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بادبان
تصویر بادبان
پرده ای که در کشتی بادی نصب می کنند برای استفاده از قوۀ وزش باد جهت حرکت دادن کشتی، خیمۀ کشتی، شراع، گریبان، سرآستین
بادبان اخضر: بادبان سبز، کنایه از آسمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدران
تصویر بدران
گیاهی مانند ترب و بسیار بدبو، گندگیاه، برای مثال عیب بدران مکن و هرچه بود نیکو بین / که به صحرای جهان هیچ نروید بیکار (بسحاق اطعمه - مجمع الفرس - بدران)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدزبان
تصویر بدزبان
کسی که به دیگران ناسزا می گوید و دشنام می دهد، بدگو، دشنام دهنده، ناسزاگوینده، بددهان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بواطن
تصویر بواطن
باطن ها، پنهان ها، اندرون ها، درون چیزها، داخل چیزها، جمع واژۀ باطن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدبین
تصویر بدبین
کسی که به هر امری و پیشامدی از روی بدگمانی نگاه کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلبان
تصویر بلبان
بالابان، نوعی ساز بادی آذربایجانی به شکل نی، از جنس چوب، دارای هشت سوراخ در یک طرف و یک سوراخ در طرف دیگر و زبانه ای که به وسیلۀ آن کوک می شود. دامنۀ صوت آن به اندازۀ سورنای است
فرهنگ فارسی عمید
(بَ طِ)
بدخیالی. بدفطرتی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ زَ)
دشنام دهنده و ناسزاگوینده. (ناظم الاطباء). بدگو. زبان دراز. (آنندراج). آنکه دشنام بسیار گوید. هرزه گوی. دشنام گوی. بددهن. هجاگوی. گنده زبان. پلیدزبان. بدسخن. شتام. ذرع. بذی. بذیه. بذی اللسان. بذیهاللسان. ذرب. ذربه. ضیضب. ضیاضب. حنظیان. سباب. (یادداشت مؤلف) :
که یک چند باشد به ری مرزبان
یکی مرد بی دانش بدزبان.
فردوسی.
لغت نامه دهخدا
(بَ دِ)
دهی از بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاه است که 512 تن سکنه دارد. محصول آن غلات، برنج، چغندرقند، قلمستان، حبوب و توتون است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(بَ وَ)
دیرباور. سی ّءالظن. مقابل خوش باور و زودباور. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
پرده ای باشد که بر تیر کشتی بندند، (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا)، جامه ای که در رخ باد در جهاز و کشتی بندند از جهت سرعت سیر، (شرفنامۀ منیری)، تیر که بوقت جستن باد در کشتی راست دارند و جامه بر آن آویزند تا در رفتن خطا نکند و بشتاب رود، (صحاح الفرس)، جل ّ، شراع، قلع، (منتهی الارب) :
سخن لنگر و بادبانش خرد
بدریا خردمند چون بگذرد،
فردوسی،
چو هفتاد کشتی برو ساخته
همه بادبانها برافراخته،
فردوسی،
چو ملاح روی سکندر بدید
بجست و سبک بادبان برکشید،
فردوسی،
این یکی کشتی است کو را بادبان
آتش است و خاک تیره لنگر است،
ناصرخسرو،
اندرو غواص فکرت گوهر آورده بکف
اندرو ملاح دولت برکشیده بادبان،
معزی (از آنندراج)،
دامنش بادبان کشتی شد
گر گریبانش تر شود شاید،
خاقانی،
از سر زانو کشتی و ز دامان لنگر
بادبانشان ز گریبان بخراسان یابم،
خاقانی،
ازین پس بادبان ابر در خون آشنا کردی
اگر حکم شهنشاهی فرونگذاشتی لنگر،
(از سندبادنامه ص 16)،
فلک برکرد زرین بادبانی
نماند از سیم کشتیها نشانی،
نظامی،
چو شد پرداخته آن نامۀ شاه
ز شادی بادبان زد بر سر ماه،
(منسوب به نظامی)،
کنون چه چاره که در بحر غم بگردابی
فتاده زورق صبرم ز بادبان فراق،
حافظ،
لغت نامه دهخدا
تصویری از بدبین
تصویر بدبین
بدگمان، مقابل خوشبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بواطن
تصویر بواطن
جمع باطن، درون ها، نهان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلبان
تصویر بلبان
روسی سه چنگ ، قسمتی ساز که بالبها آنرا نوازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیبان
تصویر بیبان
جمع باب، درها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطباط
تصویر بطباط
سریانی سرخ مرو هفت بند از گیاهان هفت بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادبان
تصویر بادبان
پرده ای است که بر تیر کشتی می بندند، خیمه کشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد باطنی
تصویر بد باطنی
بد درونی دو رویی بد فطرتی بد ذاتی بد خیالی مقابل خوش باطنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد باطن
تصویر بد باطن
بد درون دو رو بد فطرت بد ذات مقابل خوش باطن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادبان
تصویر بادبان
پارچه ای که به دکل کشتی بندند تا با وزیدن باد کشتی به حرکت درآید، شراع، آستین، گریبان، قبا، کنایه از آدم سبکسری که با مردم موأنست کند، پیاله، ساغر، پس و پیش گریبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کدبان
تصویر کدبان
آقا
فرهنگ واژه فارسی سره
بددهان، بددهن، دشنام گو، فحاش، ناسزاگو، هتاک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شراع، سفینه، کشتی، جیب، گریبان، سرآستین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بدبین
تصویر بدبین
Cynical, Pessimist, Pessimistic, Rancorous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بدبین
تصویر بدبین
циничный , пессимист , пессимистичный , злопамятный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بدبین
تصویر بدبین
zynisch, Pessimist, pessimistisch, nachtragend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بدبین
تصویر بدبین
цинічний , песиміст , песимістичний , злопам'ятний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بدبین
تصویر بدبین
cyniczny, pesymista, pesymistyczny, zawzięty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بدبین
تصویر بدبین
愤世嫉俗的 , 悲观主义者 , 悲观的 , 怀恨的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بدبین
تصویر بدبین
cínico, pessimista, rancoroso
دیکشنری فارسی به پرتغالی