شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، خشک پی، نامیمون، سبز قدم، بدشگون، شمال، سیاه دست، سبز پا، تخجّم، میشوم، پاسبز، نافرّخ، مشوم، نامبارک، منحوس، شنار، مرخشه، بدیمن، مشئوم، بدقدم، نحس بدخو، بدخلق اخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، بداخم، اخم رو، ترش روی، تیموک، متربّد، دژبرو، عبوس، عبّاس، تندرو، سخت رو، ترش رو، زوش، روترش، گره پیشانی، عابس
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، خُشک پِی، نامِیمون، سَبز قَدَم، بَدشُگون، شِمال، سیاه دَست، سَبز پا، تَخَجُّم، مَیشوم، پاسَبز، نافَرُّخ، مَشوم، نامُبارَک، مَنحوس، شَنار، مَرَخشِه، بَدیُمن، مَشئوم، بَدقَدَم، نَحس بدخو، بدخلق اَخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، بَداَخم، اَخم رو، تُرش روی، تیموک، مُتَرَبِّد، دُژبُرو، عَبوس، عَبّاس، تُندرو، سَخت رو، تُرش رو، زوش، روتُرش، گِرِه پیشانی، عابِس
معجونی که از بلادر ترتیب دهند، کسی که بلادر بسیار استعمال کند، کسانی که بجنون دچار میگشتند بلادری خوانده میشدند از قبیل ابوالحسن احمدبن یحیی بن جابربن داود بغدادی مولف کتاب فتوح البلدان
معجونی که از بلادر ترتیب دهند، کسی که بلادر بسیار استعمال کند، کسانی که بجنون دچار میگشتند بلادری خوانده میشدند از قبیل ابوالحسن احمدبن یحیی بن جابربن داود بغدادی مولف کتاب فتوح البلدان