- بثیر
- بسیار فراوان
معنی بثیر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بزرگ، گسترده
کره آتش که بالای کره هواست سایلی رقیق و تنک و بی وزن که طبق عقیده قدما فضای بالای هوای کره زمین را فرا گرفته است اتر یا چرخ اثیر. کره آتش فلک نار، آسمان، بعقیده برخی از فیلسوفان قدیم روح عالم، سایلی بی وزن و قابل قبض و بسط که فضا را پر کرده و در همه اجسام نافذ است اتر
شتر
بینا، دانا
بشارت دهنده، مژده آورنده
فلوس
باستثنا، بجز، بدون، مگر
شکافته شده، چادری که آنرا شکافته بپوشند بی آستین
جمع بثر، پروش ها جمع بثر جوشها و دانه های ریز که روی پوست ظاهر گردد تاولها و جوشهای کوچک چرکی بر روی اعضا مختلف جوش ها دانه های چرکی
بخوبی وخوشی، بسلامتی وتندرستی، بعاقبت وسر انجام نیک
زمین خراب، نا مزروع، خاک مرده، ویران، بی بنا، بی زرع وکشت
بینش مند، بینا
هندی بازاریان لشکر
سخن چین، ول زبان
بثرها، جوشها، آبله های ریزه که روی پوست بدن ایجاد می شود، جمع واژۀ بثر
برگزیده، مکرم
کرۀ آتش که بالای کرۀ هوا قرار دارد
کنایه از روان، روح
کنایه از آسمان
کرۀ آتش که بالای کرۀ هوا قرار دارد
کنایه از روان، روح
کنایه از آسمان
بینا، کنایه از دانا، خبیر، از نام های خداوند
ویران، خراب، فاسد، زمینی که در آن زراعت نکنند
لین، نرم، بالشچه، پارچه ای که در آن جامه می پیچند
کسی که مژده و خبر خوش بیاورد، مژده دهنده، بشارت دهنده، از القاب پیامبر اسلام
بسیار، وافر، مقابل قلیل
شنوسه ستور (شنوسه عطسه)، پراکنده، اسرواد دیپ پراکنده منثور: ای نظم توچورای توبگذشته ازاثیر درنظم هست لفظ توچون لولونثیر. (مسعودسعد. 601)
پا سپرده پا خورده، نمد زین، لایی جامه نرم لین. یا فراش (فرش) وثیر. بستر نرم، جامه ای که بر بالای جامه ها پوشند، پارچه ای که در آن جامه پیچند، باشچه مانندی که پیش زین باشد، پوست جانور درنده
به باور قدما کره آتش که بالای کره هواست، سیالی رقیق و بی وزن است
((وَ))
فرهنگ فارسی معین
نرم، لین، فراش، فراش، بستر نرم، جامه ای که بر بالای جامه ها پوشند، پارچه ای که در آن جامه پیچند، باشچه مانندی که پیش زین باشد، پوست جانور درنده
منثور، پراکنده