- بتیار
- رنج مشقت، زشت قبیح
معنی بتیار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پتیاره، زن بدکار ،پتیارک، پتیار
زشت و مهیب
بدکار
بلا، آشوب
آسیب، آفت
در آیین زردشتی مخلوق اهریمنی که در پی آزار مردم یا تباه ساختن چیزهای خوب و آثار نیکو است، دیو
زشت و مهیب
بدکار
بلا، آشوب
آسیب، آفت
در آیین زردشتی مخلوق اهریمنی که در پی آزار مردم یا تباه ساختن چیزهای خوب و آثار نیکو است، دیو
به وفور
زیاد، فراوان
لباس ظریف و مزین
عمامه ومندیل، دستار
بخت آور، خوش طالع، دولتمند، جوان بخت، نیک اختر
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
خوشبخت، خوش اقبال، استاد رودکی در موسیقی، کسی که شانس و اقبال با او یار است، تخلص شاعر کرد (کردی: بهختیار)
دوشیزه یا زنی که دوره آموزشگاه پرستاری به پایان رسانده و با رتبه بهیاری در بیمارستانها بسمت پرستار مشغول بکار میشود
مخلوق اهریمنی که از پی تباه کردن و ضایع ساختن آثار نیک و آفریدگار اهورمزدا پدید آمده مخلوق اهریمنی دیو، آفت بلا عیب مصیبت، مهیب زشت نازیبا، دشمنی مخالفت ضدیت بغضا عداوت عناد، مکر فریب حیله دغا، شدت سختی نفاذ حکم -7 (تداول زنان) دشنامی سخت قبیح است: لکاته پتیاره، و بال کوکب و بال ستاره
کسی که بخت با او یار باشد، خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، طالع مند، سفیدبخت، خوش طالع، مقبل، جوان بخت، اقبالمند، سعید، بلنداقبال، نیکوبخت، ایمن، فرّخ فال، شادبخت، نکوبخت، فرخنده طالع، خجسته طالع، نیک اختر، خجسته، فرخنده بخت، صاحب دولت، مستسعد، صاحب اقبال، بلندبخت، خجسته فال
کسی که دورۀ آموزشگاه پرستاری را به پایان رسانیده و در بیمارستان یا درمانگاه مشغول کار باشد
پتیاره، زن بدکار، پتیارک، بتیاره
زشت و مهیب
بدکار
بلا، آشوب
آسیب، آفت
در آیین زردشتی مخلوق اهریمنی که در پی آزار مردم یا تباه ساختن چیزهای خوب و آثار نیکو است، دیو
زشت و مهیب
بدکار
بلا، آشوب
آسیب، آفت
در آیین زردشتی مخلوق اهریمنی که در پی آزار مردم یا تباه ساختن چیزهای خوب و آثار نیکو است، دیو
زیاد، فراوان، به طور فراوان، اورت، به غایت، بی اندازه، جزیل، خیلی، درغیش، عدیده، غزیر، متوافر، معتدٌ به، مفرط، موفّر، موفور، وافر، کثیر
Greatly, Many, Much, Numerous, Numerously, Vastly, Very
значительно , многие , много , многочисленный , многочисленно , очень
großartig, viele, viel, zahlreich, erheblich, sehr
значно , багато , численні , численно , дуже
bardzo, wielu, dużo, liczne, licznie, ogromnie
极大地 , 许多的 , 很多 , 众多的 , 众多地 , 非常
enormemente, muitos, muito, numeroso, numerosamente, vastamente
notevolmente, molti, molto, numeroso, numerosiamente, vastamente
enormemente, muchos, mucho, numeroso, numerosa, muy
énormément, nombreux, beaucoup, très
enorm, veel, talrijk, zeer
อย่างมาก , หลาย , มาก , มากมาย , อย่างมากมาย
sangat, banyak, secara luas
بشدّةٍ , بشدّةٍ , بشكلٍ قويٍّ , بشكلٍ قاسٍ
अत्यधिक , कई , बहुत , अनेक , बहुतायत में
מאוד , הרבה , רבים , במספר רב , במידה רבה
非常に , 多い , たくさん , 多くの , 多く , とても