جدول جو
جدول جو

معنی بهیار

بهیار((بِ))
پرستار، آن که پس از طی دوره های خاصی اجازه دارد بخشی از وظایف پرستاران را انجام دهد
تصویری از بهیار
تصویر بهیار
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بهیار

بهیار

بهیار
دوشیزه یا زنی که دوره آموزشگاه پرستاری به پایان رسانده و با رتبه بهیاری در بیمارستانها بسمت پرستار مشغول بکار میشود
فرهنگ لغت هوشیار

بهیار

بهیار
کسی که دورۀ آموزشگاه پرستاری را به پایان رسانیده و در بیمارستان یا درمانگاه مشغول کار باشد
فرهنگ فارسی عمید

بهیار

بهیار
دوشیزه یا زنی که دورۀ آموزشگاه پرستاری را بپایان رسانیده و با رتبۀ بهیاری در بیمارستانها بسمت پرستار مشغول کار است. (فرهنگ فارسی معین) ، نشانه و اثر داشتن:
او ز یکرنگی عیسی بو نداشت
وز مزاج خم عیسی خو نداشت.
مولوی
لغت نامه دهخدا

شهیار

شهیار
دوست شاه، یاور شاه، کمک کننده شاه، نام یکی از دانشمند زرتشتی در قرن یازدهم یزگردی
شهیار
فرهنگ نامهای ایرانی