جدول جو
جدول جو

معنی بتمامت - جستجوی لغت در جدول جو

بتمامت
(بِ تَ مَ)
تماماً. همگی. بطور کامل. بتمامی. همه آن. تمام آن. (ناظم الاطباء) : تا هر باب که افتتاح کردند بتمامت اشباع برسانیدند. (کلیله و دمنه) ، آرامگاه. نشستنگاه. (انجمن آرای ناصری) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
بتمامت
همگی، بطور کامل
تصویری از بتمامت
تصویر بتمامت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تمامت
تصویر تمامت
بقیه، باقی مانده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمامت
تصویر تمامت
کامل کردن، تمام کردن، تمام، کامل، همه، همگی
فرهنگ فارسی عمید
(شُ دَ)
تمامت. جملگی. همه: بعد از آن تمامتی اصفهان و تمامتی اهواز و... بسیاری دیگر از شهرها فتح کرد. (تاریخ قم ص 294). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(بِ تَ)
تماماً. بتمامت. کاملاً. بالتمام: بتمامی ز عدو پای بباید برکند. (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 390). نصراحمد... حال خویش بتمامی با ایشان براند. (تاریخ بیهقی). آنکس که آز بروی وی بتمامی چیره تواند شد... چشم خردش نابینا ماند. (تاریخ بیهقی). استوا، بتمامی جوانی رسیدن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(تَمْ ما)
رجوع به ابوتمام شود، نره، فرج. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، نفس. (منتهی الارب) (آنندراج) (نشوءاللغه ص 28) ، جماع. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، اختلاط. (منتهی الارب). اختلاط کارها. المثل: ابنک بن بوحک یشرب من صبوحک. (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ باحه. (منتهی الارب) ، نام آفتاب و به این معنی بدون الف و لام است. (از منتهی الارب) (آنندراج). بدون الف و لام، از اسماء شمس است. (ناظم الاطباء). شمس. ذکا. بیضا. شارق. شرق. مهر. خورشید. حور. آفتاب. (یادداشت بخط مؤلف). یوح. رجوع به یوح شود
لغت نامه دهخدا
(بَ تِمْ ما)
منسوب به بتمار از قرای نهروان بغداد. (از انساب سمعانی) ، خاشاکها بود که غذا را در زیر آن پنهان کنند تا مردم نبینند. (اوبهی). رجوع به بتوراک شود
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ زَ دَ)
جملگی. همه. همگی: سیصد مرد را از اصفهبدان و بزرگان، و تمامت هزار مرد مبارز برگزید. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 79). و تمامت قبایل لشکر او شدند. (جهانگشای جوینی). و بناء تمامت شرایع و ادیان بر این نقل متواتر است. (رشیدی). وخواجه نصیرالدین... و عطا ملک با تمامت سلاطین و ملوک و کتاب ایران زمین، در بندگی بودند. (جامع التواریخ رشیدی). تمامت مقالات جمع آمدند. (مجالس سعدی ص 27). رجوع به تمامتی و تمام و دیگر ترکیبهای تمام شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از متممات
تصویر متممات
جمع متممه، پر گران پرداختاران رسا کنندگان پیوست ها جمع متممه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمامت
تصویر تمامت
جملگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باتمام
تصویر باتمام
بی کم و کاست از دم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمامت
تصویر تمامت
((تَ مَ))
تمام کردن، کامل کردن، همه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمامیت
تصویر تمامیت
اكتمالٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تمامیت
تصویر تمامیت
Totality
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تمامیت
تصویر تمامیت
totalité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تمامیت
تصویر تمامیت
כְּלִיוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تمامیت
تصویر تمامیت
کلیت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تمامیت
تصویر تمامیت
সামগ্রিকতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تمامیت
تصویر تمامیت
jumla
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تمامیت
تصویر تمامیت
bütünlük
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تمامیت
تصویر تمامیت
전체성
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تمامیت
تصویر تمامیت
全体
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تمامیت
تصویر تمامیت
totalitas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تمامیت
تصویر تمامیت
कुलता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تمامیت
تصویر تمامیت
ความทั้งหมด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تمامیت
تصویر تمامیت
totaliteit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تمامیت
تصویر تمامیت
totalidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تمامیت
تصویر تمامیت
totalidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تمامیت
تصویر تمامیت
整体
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تمامیت
تصویر تمامیت
całkowitość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تمامیت
تصویر تمامیت
цілісність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تمامیت
تصویر تمامیت
Gesamtheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تمامیت
تصویر تمامیت
целостность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تمامیت
تصویر تمامیت
totalità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی