جدول جو
جدول جو

معنی باکن - جستجوی لغت در جدول جو

باکن(کُ)
فرانسوا (فرانسیس). تلفظ فرانسوی بیکن. یکی از فلاسفۀ بزرگ انگلستان. او در 22 ژانویۀ 1561 میلادی در لندن به دنیا آمد و در 1626 در همان شهر درگذشت. باکن از کوچک ترین پسران سرنیکلا باکن بود که در اوایل سلطنت ملکه ی الیزابت مدت بیست سال وزیر مهردار سلطنتی انگلیس بود. اگرچه شهرت عالمگیر باکن نام پدر خود را تحت الشعاع قرار داده است. سرنیکلا از زمرۀ سیاست مداران غیرنظامی و غیر کشیش بود و از حیث مقام و رتبه در دستگاه دولتی کسی بر وی جز نخست وزیر مقدم نبود. مادر باکن دختر سرآنتونی کوک و زنی تربیت شده و باکمال بود و زبان لاتینی و یونانی را به خوبی آموخته بود. خواهر وی میلارد که مثل وی تحصیل کرده و بافضل بود، همسر برلیک نخست وزیر بود و از این رو سرنیکلا مهردار سلطنتی با نخست وزیر به اصطلاح امروز هم داماد بودند. فرانسیس باکن در 22 ژانویۀ 1561 میلادی متولد شد. وی در کودکی ضعیف البنیه و علیل المزاح و مایل به انزوا بود و شوق زیادی به بازی نداشت و مایل به تفکر در طبیعت اشیاء بود. در سیزده سالگی داخل مدرسه کامبریج شد، بعد از سه سال تحصیل از کامبریج خارج گردید. در 16سالگی وی به پاریس رفت و مدتی در آنجا تحت مراقبت سفیر انگلیس مقیم پاریس بسربرد. باکن مدتی در فرانسه سیاحت کرد و چندی هم در شهر پواتیه اقامت گزید. در فوریۀ سال 1580 خبر فوت ناگهانی پدر خود را دریافت بی درنگ به انگلستان برگشت. باکن مجبور شد که برخلاف میل قلبی خود به تحصیل حقوق بپردازد. پس از چند سالی تحصیل و در اخذ تصدیق به کارهای حقوقی و قضایی مشغول شد و در آن رشته ترقی کرد، سرانجام در سال 1590 یعنی ده سال بعد از مرگ پدرش مورد التفات واقع شد و از جانب ملکه او را به عضویت شورای فوق العادۀ سلطنتی معین کردند اما این شغل هم فقط جنبۀ افتخاری داشت. آنگاه وی را منشی اطاق ستاره ای کردند و در پارلمانی که در سال 1593 تشکیل شد وی به عنوان نمایندۀ یکی از شهرها وارد شد و به زودی به عنوان یک ناطق پارلمانی شهرت پیدا کرد. کمی بعد از وقوع این حوادث بود که باکن نظر عامه را به عنوان نویسنده جلب کرد. درسال 1597 کتاب ’مقالات’ را منتشر ساخت. باکن با یکی از اشراف انگلستان یعنی لرداکس صمیمی بود، لرداکس مورد تنفر ملکه قرار گرفت و به محاکمه کشیده شد و عجیب اینکه قاضی دادگاه او باکن تعیین شد. باکن آنچه فصاحت و بلاغت و اطلاعات حقوقی در خود سراغ داشت همه را به کار برد تا رفیق خود را محکوم به اعدام کند و ادله ای اقامه کرد که امید بخشیدن ملکه را بعد از محکومیت از بین می برد. اکس محکوم به اعدام شد و حکم درباره وی اجرا گردید. ملکۀ الیزابت بعد از قتل اکس وجهۀ خود را از دست داد. ملکه برای اثبات حقانیت خود و مستحق تنبیه بودن اکس خواست نشریه ای منتشر کند و چون از استعداد نویسندگی باکن اطلاع داشت این خدمت را هم به وی محول ساخت. باکن هم برای همین مقصود رساله ای بنام ’اقدامات و خیانت هایی که توسط روبرت ارل اکس شروع شده و به انجام رسیده است’ نوشت که چاپ و منتشر گردید. جمیس اول به تخت سلطنت انگلستان جلوس کرد، وی اگرچه پادشاه خوبی نبود اما مردی دانشمند و دانش پرور بود و به همین سبب باکن نزد پادشاه جدید تقرب حاصل کرد. پادشاه آرزوی باکن رادایر به داشتن لقب حسن استقبال کرد و لقبی به او اعطاکرد. در سال 1604 وی به سمت مشاور پادشاهی منصوب گردید. مواجب این شغل در سال چهل لیره بود و علاوه برآن سالانه شصت لیره هم مستمری برای وی مقرر شد. در سال 1607 معاون دادستان شد و در 1612 دادستان کل گردید، بااین همه از تحقیقات و نگارش رسالات دست برنداشت چنانکه اولین رسالۀ او تحت عنوان ’ترقی علم’ در همان زمان ها به طبع رسید (1606) و در سال 1609 کتاب ’خردمندی قدما’ را منتشر کرد در 1612 طبع دیگری از ’مقاله ها’ منتشر گردید که دارای اضافاتی بود و از لحاظ کمیت و کیفیت برقسمت اصلی کتاب رجحان داشت. باکن در سال 1617 به سمت مهردار سلطنتی منصوب گردید. در سال 1621 بود که باکن کتاب مشهور خود ’ارغنون جدید’ را منتشر ساخت. در همین اوقات بود که از طرف مجلس انگلستان به دریافت رشوه در دادگستری متهم شد. باکن عریضه ای به مجلس لردها نوشت که ولیعهد قبول کرد آن را شخصاً برساند. در این عریضه باکن به تقصیرات خود به طور اجمال اقرار می کرد و در ضمن می کوشید که آن ها را توجیه کند. قضاه دادگاه این عریضه را کافی ندانستند و اقرار صریح تری خواستند تا در 30 همان ماه وی نامۀ دیگری نوشت و در ضمن آن به تمام اتهامات به استثنای بعضی از جزئیات اقرارکرد و از دفاع صرف نظر نمود. پس از اجرای تشریفات معمولی حکم درباره وی به این قرار اعلام گردید. 1- باکن محکوم است به ادای چهل هزارلیره. 2- تا هرمدت هم شاه مایل باشد در حبس بماند. 3- بطور دائمی از خدمات دولتی منفصل باشد. 4- قدغن اکید شد از اینکه تا زنده است قدم بدربار نگذارد. 5- تا ابد از عضویت پارلمان محروم باشد. احکام صادرشده در حق باکن اجرا نگردید، زیرا گرچه وی را واقعاً به زندان تور بردند اما پس از دو روز مستخلص گردید و عفو شد و آنگاه مجاز گردید که به دربار هم بیاید حتی قسمت اخیر حکم هم که راجع به محرومیت از عضویت پارلمان بود الغا گردید و به وی اجازه داده شد که مقام سابق خود را در مجلس اشغال کند اما بر اثر پیری و کسالت مزاج و شاید هم حس انفعال نپذیرفت و در پارلمان حاضر نگردید، باکن بقیۀ عمر خود را در خارج لندن بسر می برد، در سال 1626 در یک روز بسیار سرد برای انجام دادن یک تجربۀ علمی از کالسکۀ خود پیاده شد از کلبه ای که در آن نزدیکی بود یک مرغ خانگی خرید و آن را با دست خود در برف فروبرد در همین حال سرماخوردگی شدیدی در خود احساس کرد چنانکه وی را نتوانستند به منزل نقل بکنند و ناچار وی را به خانه یکی از دوستانش که نزدیک بود بردند و در آنجا در روز عید پاک در سن 65 سالگی درگذشت. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ذیل باقون و نیز رجوع به بیکن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باشن
تصویر باشن
(دخترانه)
خوب است. عالی است (نگارش کردی: باشهن)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیکن
تصویر بیکن
(دخترانه)
بدون رقیب، یگانه (نگارش کردی: بکن)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بشکن
تصویر بشکن
فشار دادن همراه با حرکت سریع انگشتان دست به هم برای ایجاد صدا در هنگام شادی
بشکن بشکن: کنایه از جوش و خروش، هنگامه، بشکن زدن هنگام رقص و طرب
بشکن زدن: به هم زدن سرانگشتان در هنگام رقص و طرب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باژن
تصویر باژن
پازن، بز کوهی، در علم زیست شناسی حیوانی علف خوار شبیه آهو با شاخ های بلند و ریش دراز که برای گوشتش شکار می شود، پاژن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالکن
تصویر بالکن
ایوان نرده دار کوچک جلو ساختمان، سالن فوقانی در سینما، تئاتر یا مجالس قانون گذاری که مشرف به طبقۀ پایین است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باسن
تصویر باسن
برجستگی در پشت بدن بالاتر از ران و پایین تر از کمر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالن
تصویر بالن
پستاندار عظیم الجثۀ دریازی با وزنی حدود سی تن، شبیه ماهی که به جای دندان تیغه های استخوانی دراز در دهان دارد و برای تنفس به روی آب می آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنکن
تصویر بنکن
بیل پهن با دستۀ چوبی که ریسمانی به آن می بندند و یک نفر دسته را می گیرد و یک نفر سر ریسمان را و با آن زمین شیار کرده را پل کشی می کنند، پل کش، گراز، بنگن، فه، کتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باکر
تصویر باکر
بامداد، اول روز، صبح زود، سپیده دم، پگاه، صبح، غادیه، بامدادان، بامگاه، صباح، غدو، صدیع، علی الصباح، غدات، صبح بام، صبحدم، صبحگاه، بام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باطن
تصویر باطن
پنهان، اندرون، درون چیزی، داخل هر چیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بائن
تصویر بائن
آشکار، هویدا، واضح، ظاهر، جداشونده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساکن
تصویر ساکن
بی حرکت، بی صدا، آرمیده، آرام، باشنده و جای گرفته در خانه یا مقامی، در علوم ادبی ویژگی حرف غیرمتحرک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلکن
تصویر بلکن
سر دیوار، کنگرۀ دیوار، منجنیق
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
یاقوت را گویند و آن جوهری است معروف. (برهان قاطع). گوهری گرانبها که سرخ و زرد و آبی است. (یادداشت مؤلف). جوهری است معروف و به بای پارسی هم آمد. یعنی: پاکند. (از انجمن آرای ناصری) (آنندراج). یاقوت که یکی از جواهر است و سرخ. (ناظم الاطباء). مصحف یاکند است. (حاشیۀ دکتر معین بر برهان قاطع). و رجوع به یاکند شود.
لغت نامه دهخدا
تصویری از بانن
تصویر بانن
فرانسوی کنار موز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باکر
تصویر باکر
بامداد سپیده دم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشکن
تصویر بشکن
آوازی که از انگشتان شخص در حال رقص وغیر آن بیرون آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلکن
تصویر بلکن
سر دیوار را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
بنگاه صرافی دولتی یا شخصی که اشخاص پولهای خود رابامانت میگذارند فرانسوی بانک بایگ بنگاهی اقتصادی ملی یا دولتی که مردم پولهای خود را در آن بامانت سپارند و در موقع لزوم با صدور چک از پول خود برداشت کنند و همچنین در مقابل تضمین اعتباری پیدا کنند و بهنگام ضرورت وام گیرند، نوعی از بازی ورق، پولی که در بازی بانک در میان نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالن
تصویر بالن
محفظه کروی شکل تو خالی از پارچه یا چرم، بال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالکن
تصویر بالکن
مهتابی، ایوانچه، ایوان کوچک جلو عمارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باکی
تصویر باکی
گریه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باکل
تصویر باکل
فرانسوی گل کمر (جواهرات سلطنتی ایران)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسن
تصویر باسن
ماخوذ از فرانسه، لگن خاصره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باین
تصویر باین
آشکار، هلیده زنی که هلش (طلاق) از شوی جدا شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باطن
تصویر باطن
پنهان، خلاف ظاهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکن
تصویر ساکن
بی حرکت، ایستاده، متوقف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راکن
تصویر راکن
کسیکه که میل می کند و تیکه مینماید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادن
تصویر بادن
تناور تنومند
فرهنگ لغت هوشیار
آهنی باشد پهن با دسته ای چوبی که بهر دو طرف آن دو ریسمان بندند. یک شخص دسته آنرا و دیگری ریسمانهارا بگیرد و زمین را بدان هموار کنند، کج بیل باغبانی، قلابی که بدان علف هرزه را از کشتزار بر کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بائن
تصویر بائن
جدا شونده، آشکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکن
تصویر ساکن
باشنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باطن
تصویر باطن
درون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بالکن
تصویر بالکن
ایوان
فرهنگ واژه فارسی سره